اختلال شخصیت وسواسی جبری | از علائم تا درمان

اختلال شخصیت وسواسی جبری

اختلال شخصیت وسواسی جبری چیست؟ آیا درمان شخصیت وسواسی اجباری امکان پذیر است؟  وسواس، ما را به یاد حساسیت بیش از حد در مورد مسائل پیش پا افتاده می‌اندازد و جبری بودن، یعنی نداشتن کنترل بر رفتاری که انجام می‌شود. در ادامه با این دسته از اختلال‌ها بیشتر آشنا شوید.

شما در این مقاله با اختلال شخصیت وسواسی جبری و همچنین علائم و راهکارهای درمانی آن آشنا خواهید شد.

اختلال شخصیت وسواسی جبری چیست؟

شنیدن نام اختلال شخصیت وسواسی جبری (OBSESSIVE_COMPULSIVE  PERSONALITY  DISORDER  (OCPD)) ، از همان آغاز نکاتی را در مورد ویژگی‌های این نوع شخصیت به ذهن ما متبادر می‌‌کند. وسواس، ما را به یاد حساسیت بیش از حد در مورد مسائل پیش پا افتاده می‌اندازد و جبری بودن، یعنی نداشتن کنترل بر رفتاری که انجام می‌شود. اختلالات شخصیت در گذشته در محور جداگانه‌ای از سایر اختلالات بالینی بررسی می‌شدند، از این بابت که پایداری بیشتری دارند و اینکه بخشی از ماهیت وجودی فرد را تشکیل می‌دهند. هر آنچه به شخصیت مربوط می‌شود از نوعی الگوی ثابت و بادوام حکایت می‌کند. شخصیت وسواسی جبری به جهت شیوع نسبتا بالا ( حدود 1% کل جمعیت) و آشنا بودن نشانه‌های آن برای دیگران، سوالات زیادی را به ذهن متبادر می‌سازد. اینکه این ایده‌های افراطی از کجا می‌آیند؛ در پشت چهره معمولا خشک و عبوس آنها از احساس هم خبری هست یا خیر؛ آیا این افراد به جهت سماجت و وسواسی که دارند در کار موفق تر از دیگرانند و ده‌ها سوال دیگر.

اختلال شخصیت وسواسی جبری

در مصاحبه بالینی، افراد دارای اختلال شخصیت وسواسی جبری عموما خشک و رسمی و غیر راحت ظاهر می‌شوند. آرامش ندارند و معذب به نظر می‌رسند. فاقد خودجوشی اند، شوخ طبعی ندارند و به نوعی بی‌تفاوت یا بی‌احساس رفتار می‌کنند. ممکن است در جلسه مشاوره از اینکه کنترل جلسه به دست درمانگر است مضطرب شوند، چون میل شدیدی به کنترل شرایط و محیط اطراف دارند. پاسخگویی آنها به سوالات به طرز عجیبی دقیق و پر از جزئیات است و اصرار دارند خود را به شدت منطقی و معقول جلوه دهند.

ویژگی‌های بالینی شخصیت وسواسی جبری چیستند؟

شخصیت وسواسی به طور کلی شخصیتی است که تقریبا در تمام جنبه‌های زندگی به فکر نظم، ترتیب، کمال گرایی، کنترل خود و دیگران است و گرفتار افراط در موارد ذکر شده است. انعطاف پذیری ناچیز، اتلاف وقت زیاد و کند بودن در کارها و بی لذتی و عدم گشودگی به تجربه‌های نو از پیامدهای رفتارهای اغراق آمیز او هستند. این وضعیت از اوایل بزرگسالی نمایان می‌شود و چهار مورد یا بیشتر از ویژگی‌های زیر را به نمایش می‌گذارد:

  1. دائما به فکر جزئیات، قواعد، فهرست‌ ها، سازماندهی و جدول‌های زمانی ست و در این میانه، فعالیت اصلی قربانی مراحل برنامه ریزی می‌شود.

  2. کمال گرایی باعث می‌شود در انجام پروژه‌هایش اختلال ایجاد شود؛ به این صورت که از زمان تعیین شده عقب‌تر بیفتد یا بخش‌هایی را عالی و بخش‌هایی را ناقص تحویل دهد. استانداردهای او به قدری بالا هستند که هیچ گاه برآورده نمی‌شوند و همین باعث می‌شود اصل را فدای فرع کنند.

  3. به شدت خود را وقف کار می‌کند و شدیدا در تلاش است تا بهترین عملکرد ممکن را داشته باشد حتی به قیمت محروم کردن خود از تفریح، فعالیت‌های شادی بخش و روابط خوب ( توجه کنید زمانی که فرد در مضیقه مالی قرار دارد، این معیار محسوب نمی‌شود).

  4. بیش از حد وجدان کاری دارد و مته به خشخاش می‌گذارد. در رعایت ارزش‌ها و اصول اخلاقی مبالغه می‌کند و درگیر حواشی می‌شود.

  5. دوست ندارد کارش را به دیگران بسپارد و ترجیح می‌دهد تنهایی کار کند تا به صورت تیم، مگر آن که بقیه هم دقیقا مثل خود او کار کنند. به ندرت کار کسی را قبول دارد و حاضر است هر فشاری را تحمل کند تا کارها دقیقا مطابق میل او انجام شوند.

  6. نمی‌تواند اجناس کهنه، پاره و قدیمی را دور بیندازد، حتی اگر ارزش معنوی نداشته باشند. او تمایل به احتکار چیزهای بیهوده و غیرکاربردی دارد چون به نظرش دور انداختن هر چیزی نوعی هدر دادن است.

  7. در خرج کردن برای خود و دیگران خسیس است و اعتقاد دارد پول را باید برای روز مبادا جمع کرد. مدام به محاسبه و کم و زیاد شدن‌ها می‌پردازد و از کوچکترین خرج اضافی عصبانی می‌شود.

  8. خشک و سرسخت و لجباز است و به هیچ قیمتی از افکار و ایده‌هایش کوتاه نمی‌آید. حاضر به هیچ نوع تغییر نگرش و بازنگری در خودش نیست و چشم و گوشش را به عقاید و بازخوردهای دیگران بسته است.

همچنین بخوانید

 اختلال اضطراب فراگیر یکی از انواع اختلال‌های اضطرابی است که در این مقاله به بررسی آن و همچنین ارائه‌ی روش‌های درمان این نوع اختلال پرداخته شده است.

اختلال اضطراب فراگیر چیست؟

شخصیت وسواسی جبری در روابط اجتماعی خود چگونه است؟

یک محدودیت کلی در سراسر شخصیت او وجود دارد که در تمام ابعاد زندگیش، از جمله روابط بین فردی دیده می‌شود و افرادی که با او در ارتباط هستند را در تنگنا قرار می‌دهد. در روابط شغلی اگر شغل منظم و ثابتی داشته باشند که جابه جایی و تغییرات زیادی را طلب نکند، پشتکار شگفت انگیزی نشان می‌دهند و رضایت صاحبان کار را به خوبی برآورده می‌کنند. آنها مشتاق کار با افرادی هستند که آنها را سطح بالا و دارای اهداف عالی می‌بینند و فقط در این صورت مصرانه در جهت پیشرفت خود یا مجموعه‌ای که به آن متعلقند زحمت می‌کشند. تحمل سهل انگاری و تخطی را به هیچ عنوان ندارند و با همکاران خاطی به تنش جدی بر می‌خورند. اگر در راس کار باشند، توقعات بالا از زیردستان و اخراج آسان از ویژگی‌های مشخص آنهاست. کارمندان سختکوش و رئیسان بدقلق و استرس آوری هستند. در روابط خانوادگی، از جهت اینکه برای هر کاری آداب و مناسک خودشان را دارند، گاه دیگران را به ستوه می‌آورند. غرق شدن در کار نیز سبب می‌شود زمان کمتری با اعضای خانه بگذرانند و در آنها احساس نادیده انگاشته شدن را برانگیزند. استبداد و نظم تحمیلی شان می‌تواند جو خانواده را سرد و عاری از آزاد اندیشی یا شادی و نشاط خودانگیخته کند. همسرانشان احتمالا شکایتی دائمی از سردی عاطفی دارند و خود را دست و پا بسته می‌بینند. با این حال به علت ثباتی که دارند معمولا زندگی زناشویی یکنواخت و بی‌دردسر و مخاطره‌ای فراهم می‌کنند. افرادی که ثبات هیجانی ندارند و متزلزلند، ممکن است جذب این شخصیت‌ها شوند و آنها را کوهی ببینند که می‌توانند با آسودگی به او تکیه کنند.

شخصیت وسواسی

شخصیت وسواسی جبری آستانه تحمل پایینی دارد. کسانی که به خط قرمزهای او احترام می‌گذارند و درکش می‌کنند، روابط بهتری با وی برقرار می‌کنند. آنها در تصمیم گیری دچار دودلی وحشتناکی هستند، چون از هرگونه اشتباه کردنی هراس دارند. درباره هر تصمیمی عمیقا فکر می‌کنند و منابع بیشماری را جستجو می‌کنند. کمک به تصمیم گیری هایشان و ایجاد جو اعتماد و امنیت از آنها دوستان و همکاران همراه تری می‌سازد.

شخصیت وسواسی چه فرقی با وسواس فکری و عملی دارد؟

از اختلال شخصیت وسواسی با عنوان اختصاری OCPD و از اختلال وسواس فکری عملی با عنوان OCD (OBSESSIVE_COMPULSIVE DISORDER) نام برده می‌شود. با وجود تشابه اسمی نزدیک، تفکیک این دو کار چندان پیچیده‌ای نیست. همان طور که ذکر شد شخصیت وسواسی جبری بیشتر با صفات اخلاقی‌اش شناخته می‌شود مانند انعطاف ناپذیری، سردی، کنترل گری، انضباط افراطی، خست و لجبازی؛ در حالیکه در وسواس فکری عملی با وسواس‌ها و اجبارهای واقعی سر و کار داریم، مانند اینکه فرد به شستشوی مداوم دست‌ها و نظافت خارج از اندازه می‌پردازد یا با افکار وسواسی مانند ترس گم کردن چیزی یا وارسی مداوم قفل در یا فراتر از آن اندیشه مرگ و تصادف و قتل درگیر است. به عبارتی این اختلال دو بعد فکری و عملی دارد که رفتارهای غیرمنطقی را رقم می‌زند.

فرد مبتلا به OCD با افکار و امیال ناخواسته‌ای درگیر است که مزاحمت آشکاری برای او دارند و پاسخ‌هایی می طلبند که از اراده و کنترلش خارج هستند. او به این افکار و اعمال تکرار شونده و اضطراب و رنجی که بر زندگیش تحمیل کرده واقف است و در صدد درمان بر می‌آید. شخصیت وسواسی‌ها دارای چنین بینشی نیستند و به رفتارهای اغراق آمیز خود صحه می‌گذارند و آنها را درست و هدفمند می‌دانند. به این ترتیب ضرورتی برای کمک گرفتن حس نمی‌کنند و طبیعت بیمارگون رفتارهایشان را عادی می پندارند. در وسواس فکری عملی، رفتارها نوسانی هستند؛ گاهی بهتر و گاهی بدترند. در شخصیت وسواسی این نوسان وجود ندارد و در همواره بر یک پاشنه می چرخد. زندگی کسل کننده و بی روح شخصیت‌های وسواسی به روابط میان فردی آنها صدمه وارد می‌کند و دیگران را از اطراف آنها فراری می‌دهد. فردی که وسواس فکری عملی دارد، همدلی بهتری با دیگران دارد و با وجودی زحمتی که بر ایشان اعمال می‌کند، روابطش به مراتب کمتر از بیماریش متاثر می‌شوند.

شخصیت‌های وسواسی را چه محیط هایی به وجود می‌آورند؟

در سنین رشد این فرد چه اتفاقی می افتد که با شکل گیری این الگوی انعطاف ناپذیری و کمال گرایی مرتبط است؟ این آسیب شخصیتی سوای پایه های ژنتیکی که ممکن است وجود داشته باشد، محصول دو نوع محیط است:

 یک، خانواده هایی که شیوه فرزند پروری سخت گیرانه و دیکتاتور مآبانه ای دارند. به کودکان اجازه نه گفتن و ابراز وجود داده نمی‌شود و قوانین خشک و نرمش ناپذیری وضع شده که زیر پا گذاشتن آنها عواقب شدیدی در پی خواهد داشت. این کودکان یاد می‌گیرند نسبت به خود و عملکردهایشان بسیار انتقاد آمیز رفتار کنند، ظاهری به شدت آراسته و تحت کنترل به نمایش بگذارند و از هر کاری که کوچکترین احتمال شکستی در آن هست، دوری کنند.

 حالت دوم محیط هایی با شرایط متضاد هستند. خانواده‌های لجام گسیخته که بی‌نظمی فیزیکی و روانی در آنها بیداد می‌کند، گاهی منجر می‌شود کودکان رفتار متقابلانه و انتقام جویانه‌ای در پیش بگیرند و به شکل افراطی در پی‌نظم جویی برآیند. آنها که از آشفتگی توان فرسای خانه به ستوه آمده‌اند تلاش می‌کنند با به کنترل درآوردن همه چیز بر آشوب درونی و بیرونیشان غلبه کنند. این تقابل کمک می‌کند مرزهای نامعلومی که در محیطشان وجود داشته با تمام قوا کاهش دهند، اما قطعا تداوم این شیوه تا دوره بزرگسالی مشکل آفرین است.

پیشنهاد می‌شود بخوانید

اختلال افسردگی اساسی، وضعیتی متفاوت با تجربه کردن احساس غم و اندوه است. در این مقاله با علائم افسردگی اساسی و روش‌های درمان آن آشنا می‌شوید.

افسردگی اساسی چیست ؟

ازدواج با شخصیت وسواسی اجباری چگونه است؟

شما ممکن است جذب چنین شخصیتی شوید، زیرا با این منطق بزرگ شده‌اید که برای رسیدن به موفقیت باید بی وقفه کار کرد و فقط دستاوردهای ما هستند که ارزش ما را تعیین می‌کنند؛ شاید این طرز فکر قدیمی شما را فریب داده است که یکی از طرفین رابطه باید قدرت بیشتری داشته باشد؛ یا ممکن است از این تفکرات مبالغه آمیز مصون مانده و صرفا به سخت کوشی علاقه‌مند باشید و افراد مبادی آداب را تحسین کنید. در هر صورت آنچه شما را در آغاز راه مجذوب کرده است، در ادامه راه دشواری‌هایش را معلوم خواهد ساخت و به مرور متوجه جنبه‌های آزاردهنده این الگوی رفتاری می‌شوید. حتی اگر خودتان شخصی پرکار و موفقیت گرا باشید به زودی متوجه خواهید شد هدفمندی و وجدان کاری مد نظر شما فاصله قابل توجهی با غایت دست نیافتنی همسرتان دارد. به عنوان همسر در کنار شخصیت وسواسی احساس تنهایی و جاماندگی خواهید کرد. واگذاری بی چون و چرای قدرت به او، شما را در مسیر وابستگی و همراهی اجباری با برنامه‌های وسواس گونه اش قرار می‌دهد. شاید زمانی سرشار از حس استقلال و اعتماد به نفس بوده‌اید، اما اکنون لیاقت و کاردانی خود را به خاطر ضعف‌هایی کوچک زیر سوال می‌برید. احساس می‌کنید مجبور هستید مدام مراقب باشید که آب از آب تکان نخورد و کل انرژی شما صرف حفظ آرامشی مشروط به هزار قاعده می‌شود. بسیاری از برنامه‌های تفریحی گذشته تان احتمالا به دست فراموشی سپرده شده و به دیده بیهودگی به آنها می‌نگرید. نیازهای عاطفی خود را سرکوب می‌کنید. در دو نقش والد حمایتگر و کودک فرمانبر سرگردانید و یادتان نمی‌آید آخرین بار کی فریاد زده‌اید یا از ته دل خندیده‌اید!

عبور از مرزهای وسواسی ها غیر ممکن نیست!

درمان شخصیت وسواسی اجباری و زیستن سازگارانه با آنها مانند سایر اختلالات شخصیتی نیاز به صرف وقت و انرژی دارد. با صبر اندک و حوصلۀ ناچیز نمی‌شود بر این مقاومت آهنین چیره شد. آنها دید محدودی به اشکالات و نواقص خود دارند و حقیقتا قادر به درک این نکته نیستند که تلاشهایشان در جهت بهبود امور، چه رنجی برای اطرافیانشان ایجاد کرده است. حتی خود را محق می‌دانند و بقیه را ناسپاس. پس واقع بین باشید و توقع نداشته باشید ورق را برگردانید. ایجاد تعادل نسبی در شرایط معمولا حد ایده‌الی محسوب می شود. نمی‌توان طول درمان مشخصی برای این اختلال تعیین کرد. همان طور که ذکر شد تغییر و تعدیل برخی جنبه‌ها در طی زمان موفقیت بزرگی محسوب می‌شود.

اختلال شخصیت وسواسی جبری

اگر اختلال در سطحی باشد که فرد حاضر به دارو درمانی یا روان درمانی بشود، مسیر کمک به او بی شک هموارتر خواهد شد. درمانگر تلاش می‌کند او را به درجه‌ای از خودآگاهی و پذیرش خود به عنوان موجودی جایز الخطا و واجب الخطا برساند. همسر یا اطرافیان می‌توانند به او کمک کنند کمتر درگیر جزئیات شود و کلیات امور را ببیند. به آرامی و بدون محکوم کردن به او خاطرنشان کنید چه چیزهایی برای شما از اهمیت بیشتری برخوردارند. به یاد او بیندازید گاهی هیچ کاری نکردن از همه چیز بهتر است. محدود کردن کار و به استراحت پرداختن برای او دشوار است. با تشویق و نه با اصرار، او را به سوی لذت بردن از زندگی سوق دهید. شخصیت‌های وسواسی اجباری به دنیای عاطفی درونشان دسترسی اندکی دارند. با مهربانی از او بخواهید درباره احساساتش صحبت کند. شاید پیدا کردن کلمات مناسب برایش سخت باشد و نتواند توصیف دقیقی از احساسش داشته باشد. به او گزینه‌هایی بدهد تا از بین آنها انتخاب کند. از احساس قدرت و توانمندی او به نفع خود استفاده ببرید؛ به این طریق که مسئولیت برخی امور کلیدی را تماما به او بسپارید. به جایش امور دیگری مانند اوقات فراغت را محکم در دست بگیرید و به او اجازه دخالت ندهید. قوی و ماهر ظاهر شوید و ثابت کنید می تواند از برخی مسائل کنار برود.

پیشنهاد می‌شود بخوانید

اختلال بی‌نظمی خلقی اخلال گرانه ، نوعی اختلال رایج بین کودکان و نوجوانان بین سنین 6 تا 18 سال می‌باشد. از نشانه‌های اصلی این اختلال می‌توان به کج خلقی و عصبانیت‌های مکرر اشاره کرد. در این مقاله با ما همراه باشید.

اختلال بی‌نظمی خلقی اخلال گرانه

منابع:

  • سادوک، بنجامین؛ سادوک، ورجینیا؛ و روئیز، پدرو.(2005). خلاصه روانپزشکی کاپلان و سادوک.(ترجمه مهدی گنجی). تهران: نشر ساوالان

  • هالجین، ریچارد پی؛ و ویتبورن، سوزان کراس.(2013). آسیب شناسی روانی.(ترجمه یحیی سید محمدی). تهران: نشر روان

  • جانسون، براد؛ موری، کلی.(2007). شناخت اختلالات شخصیتی.(ترجمه فاطمه سادات موسوی).تهران: انتشارات ما و شما

  • Verywellmind.com

  • honarehzendegi.com

  • نویسنده : مریم محمدی (کارشناس ارشد روانشناسی شخصیت)
    • امتیاز :
    • 1
    • 0
  • تعداد مشاهده : 7589 بار
  • مشاهده نظرات کاربران
  • تاریخ انتشار : 1399/09/12
نظر شما

ایمیل شما نشر نخواهد شد.فیلد های ضروری با * نشانه گذاری شده است.

تصویر امنیتی Refresh Icon

پیام شما بعد از بررسی نمایش داده خواهد شد

نظر خود را بنویسید

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به موسسه آموزشی انتشاراتی بارسا می باشد.