"پذیرش درد به معنای ادامه دادن زندگی با وجود درد است، نه اینکه درد را قابل قبول بدانیم."
در طوفان سریع زندگی مدرن، به راحتی می توان تاثیر محرک خاموشی که اغلب اعمال و تصمیمات ما را هدایت می کند را دید: ترس.
در سفر زندگی خودم، یک دوره فرسودگی طول کشید تا متوجه شدم که ترس صرفاً صدای پس زمینه ای از اضطراب، شک به خود و انتقاد از خود نیست، بلکه تنظیم کننده زندگی من شده است، چه از نظر شخصی و چه از نظر حرفه ای. تا زمانی که به نقطه بحرانی ناتوانی رسیدم با این واقعیت روبرو شدم و تصمیم به تغییر گرفتم، زیرا می دانستم که دیگر نمی خواهم ترس مسیر زندگی ام را به من دیکته کند. اکنون که با بینش شخصی و درک علمی به دست آمده از مطالعات و عملکردهایم در روانشناسی مسلح شدهام، دست راهنما دراز میکنم تا به شما کمک کنم تا مجددا ارزیابی کنید که آیا ترس در رأس زندگی شما قرار دارد یا نه و مهمتر از آن، به شما قدرت بدهم که در زندگی تان ترس را به جای بودن در صندلی راننده به صندلی مسافر منتقل کنید و راننده دیگری را برای ان صندلی انتخاب کنید.
اگر می خواهیم چیزی را تغییر دهیم، اولین وظیفه ما درک آن است. پس بیایید ابتدا بیشتر و عمیق تر با ترس آشنا شویم. ترس، یک احساس اولیه انسانی، یک واکنش طبیعی است که برای محافظت از ما در برابر تهدیدات طراحی شده است. این نه تنها در ذهن ما، بلکه در بدن و اعمال ما نیز تجلی مییابد، و واکنشهای فیزیولوژیکی مانند ضربان قلب سریع و واکنشهای رفتاری مانند رفتارهای مبارزه-، فرار،-فریز شدن با هدف محافظت از خود را تحریک میکند. با این حال، در شرایط امروزی، این واکنش غریزی اغلب به صورت غیرضروری و بیش از حد تحریک می شود و منجر به حالت های مزمن اضطراب، استرس و حتی بیماری های جسمی می شود. شناخت و درک این پاسخ ،گام اولیه در جهت کاهش ترس و انتقال ان به صندلی مسافری زندگی شماست. علاوه بر درک ترس به معنای کلی، ما همچنین باید از عملکرد آن در سیستم خود آگاه باشیم. اغلب، ما غافلیم که بر اساس ترس عمل می کنیم. به همین دلیل است که یاد گرفتن هوشیار بودن بسیار مهم است. ذهن آگاهی در مورد حضور اگاهانه و بدون قضاوت در لحظه است. این به ما امکان می دهد که توجهمان را از طریق اعمال هدفمندی که به تمرکز بر زمان حال به جای مصرف شدن توسط گذشته یا آینده احتمالی یا اجتناب از آنچه در زمان حال است، آگاه تر کنیم. با پرورش آگاهی ذهنی، سایههایی را که ترس در آن قرار دارد روشن میکنیم و ارتباط عمیقتری با درون خودمان ایجاد میکنیم.
با افزایش آگاهی ذهنی، فرصتی برای درون نگری به دست می آید. با کاوش در اعماق ترس های خود، نگرانی های اساسی را که اعمال ما را دیکته می کند، کشف می کنیم. من از چه می ترسم؟ اگر به روش خاصی عمل نکنم یا کاری انجام ندهم، در درون ذهن من چه اتفاقی می افتد؟
مثلا برای من، ترس از شکست، ترس از ناامید شدن و طرد شدن توسط دیگران بود، که نسبت به بقیه موارد بیشتر تکرار میشد.این ترس عمیقاً ریشه در تجربیات دوران کودکی و انتظارات اجتماعی از موفقیت و دوست داشتنی بودن داشت.
اغلب، ما به طور غریزی به ترس های خود با مقاومت، اطمینان خاطر، حواس پرتی یا انکار پاسخ می دهیم. متأسفانه، این اقدامات نه تنها کارا و کمک کننده نیست بلکه بر ترس های ما تداوم بیشتری هم میبخشد .در عوض، ما باید ترس را با پذیرش در آغوش بگیریم. ما این کار را با اذعان به حضور آن انجام می دهیم، زمانی که به آن توجه داریم: "آه، ترس وجود دارد." ما به آن اجازه می دهیم (مقاومت، انکار یا هر تاکتیک اجتنابی دیگری را کنار می گذاریم) و با آن مواجه میشویم.
همانطور که در این منطقه از ترس حرکت می کنیم و حضور آن را تصدیق میکنیم، در آن صورت در موقعیتی هستیم که بتوانیم رفتارهایی را که در ادامه احساس ترس معمولا از ما سر میزند، یعنی اصطلاحا رفتارهای «محافظت کننده» را شناسایی کنیم. اینها پاسخ های جنگ ، فرار و میخکوب شدن هستند. معمولاً توصیه می شود برای شروع با رفتارهایی شروع کنید که احساس ترس کمتری پشت آن ها قار دارد و نباید از موقعیت های دشواری که ترس شدیدی وجود شما را میگیرد شروع کنید.
من شما را تشویق میکنم آن رفتارهایی را که ترس ، شما را به انجام آنها سوق میدهد بنویسید و شروع به کار روی آنهایی کنید به این صورت که از آن موردی که ترس کمتری از آن دارید شروع کنید و بررسی کنید که اگر نخواهید بر اساس ترستان عمل کنید و در عوض به کارایی رفتارتان و مزایا و معایب رفتارتان براساس ترس توجه کنید باید چه اقداماتی را جایگزین اقدامات علی کنید. سپس قدم به قدم برای اقدامات جدید برنامه ریزی کنید.
وقتی مه ترس از بین میرود، ما اغلب میتوانیم با بخشهایی از خودمان که شهودی، خلاقتر، کاشفتر و رویاپرداز هستند ارتباط برقرار کنیم. اینها بخش هایی از خودمان هستند که علایق، خواسته ها و ارزش هایی دارند که به دلیل ترس نادیده گرفته شده اند. ما خود را برای ارتباط با این بخشها با ذهنآگاهی جدید و حالات آرامبخش و طی کردن مسیری که گفته شد ، اماده می کنیم.
در این مرحله، شروع به شناخت خود، خواسته ها، ارزش ها، نیازهای خود و ...می کنیم و در ادامه این شناخت بیشتر، اقداماتی همسو با آن انجام می دهیم. ما شروع به پیدا کردن یک راننده جدید برای زندگی می کنیم. برای من این گونه بود که ، فهرستی از ارزشهایم، ویژگیهایی که میخواستم بر اساس آن ها زندگی کنم مثلا : خرد یادگیری همیشگی، شفقت - نسبت به خود و دیگران، اصالت - شناختن و خود واقعیام بودن، ارتباط با دیگران و ... تهیه کردم و سپس شروع کردم به هدف گذاری و برنامه ریزی بر اساس اهدافم . بنابراین راننده زندگی من کم کم به جای ترسا ، ارزش ها شدند. این به هیچ وجه به ان معنانیست که ترس دیگر وجود ندارد ، چرا ترس هست فقط با این روش با وجود بودنش اما ،دیگر کنترل همه جوانب ندگی ما را به عهده ندارد. نکته مهم دیگر این است که برای طی کردن این مسیر و تغییر کردن باید صبور باشید زیرا این مسیر زمان بر است و اگر توجه کنید میبینید در بسیاری از لحظات زندگی تان شما در حال نوسان بین ترس ها و ارزش هایتان قرار میگیرید.
برای جمع بندی این مقاله به طور خلاصه می توان گفت :
ماهیت ترس را درک کنید.
برای روشن کردن حضور ترس، ذهن آگاهی را پرورش دهید.
ریشه های ترس های خود را کشف کنید.
برای ترس با پذیرش و شفقت درون خود فضا سازی کنید.
به تدریج رفتارهای ناشی از ترس را کاهش دهید .
پاسخهایی را که با خود واقعیتان و ارزش هایتان هماهنگ هستند، پرورش دهید.
این فرآیند را مداوم و در موقعیت های مختلف تمرین کنید.
در پذیرش این فرآیند، ما از مسافران منفعل که توسط ترس اداره میشوند به رانندگان توانمند تبدیل میشویم. این روند آسان نیست، اما ارزش آن را دارد. اگر برایتان خیلی دشوار است، برای عمل کردن بر اساس این فرآیند لطفاً از یک درمانگر حرفه ای که می تواند شما را راهنمایی کند، کمک بگیرید.