آیا به بیماری روانی دچار هستید؟ چرا برخی افراد بدون تشخیص پزشک متخصص به این سوال پاسخ مثبت می‌دهند؟

بیماری روانی

در سال‌های اخیر، بیماری‌های روانی مانند افسردگی و اختلالات اضطرابی به ویژه در میان جوانان افزایش یافته‌اند. این افزایش با توجه بیشتر عموم به مسائل سلامت روان و افزایش تقاضا برای درمان همراه بوده است. اما چرا برخی افراد بدون تشخیص پزشک متخصص به این سوال که آیا به بیماری روانی دچار هستند یا نه، پاسخ مثبت میدهند؟ این مقاله به بررسی این موضوع و عوامل مؤثر بر آن می‌پردازد.

بیماری روانی

در سال‌های اخیر، بیماری‌های روانی مانند افسردگی و اختلالات اضطرابی به ویژه در میان جوانان بیشتر شده‌، تقاضا برای درمان نیز افزایش یافته و تجویز داروهای روانپزشکی بیشتر شده است. این افزایش آمار با توجه بیشتر عموم به مسائل سلامت روان همراه بوده است. پیام‌های مربوط به سلامت روان در رسانه‌های اجتماعی منتشر می‌شوند و سازمان‌ها و دولت‌ها با جدیت بیشتری به توسعه آگاهی، پیشگیری و درمان می‌پردازند.

بیماری روانی

تمرکز بر سلامت روان

تمرکز بیشتر بر سلامت روان فواید زیادی دارد. این کار باعث افزایش آگاهی، کاهش برچسب‌زنی و تشویق افراد به داشتن درخواست کمک می‌شود. اما برخی منتقدان نگرانند که رسانه‌های اجتماعی ممکن است باعث رشد بیماری‌های روانی شوند و احساسات عادی را با استفاده زیاد از مفاهیم تشخیصی و "گفتار درمانی" به عنوان بیماری قلمداد کنند.

بیماری روانی

لوسی فولکس

روانشناس بریتانیایی، لوسی فولکس، معتقد است که افزایش توجه به سلامت روان و افزایش شیوع بیماری‌های روانی با هم مرتبط هستند. فرضیه او، به نام "افزایش شیوع"، بیان می‌کند که افزایش آگاهی از بیماری‌های روانی ممکن است باعث شود برخی افراد مشکلات نسبتاً خفیف یا گذرا را به اشتباه به عنوان بیماری روانی تشخیص دهند. فولکس می‌گوید که برخی افراد تعاریف بسیار گسترده‌ای از بیماری‌های روانی دارند که تحقیقات ما این دیدگاه را تایید می‌کند. در یک مطالعه جدید، نشان دادیم که تعاریف بیماری روانی در سال‌های اخیر گسترده‌تر شده‌اند - پدیده‌ای که ما آن را "خزش مفهومی" می‌نامیم - و افراد در این گستردگی تعاریف با هم متفاوت هستند.

بیماری روانی

چرا برخی افراد فکر می‌کنند که به بیماری روانی مبتلا هستند؟

چرا برخی افراد فکر می‌کنند که به بیماری روانی مبتلا هستند؟ در مطالعه جدید ما بررسی کردیم که آیا افرادی که تعریف گسترده‌تری از بیماری روانی دارند، بیشتر احتمال دارد که خودشان را بیمار تشخیص دهند یا خیر. ما خود تشخیصی را به عنوان اعتقاد فرد به داشتن یک بیماری، حتی بدون تشخیص حرفه‌ای، تعریف کردیم. کسانی که طیف وسیعی از تجربیات و رفتارها، از جمله شرایط نسبتاً خفیف، را به عنوان اختلالات می‌بینند، به عنوان افرادی با "مفهوم گسترده از بیماری روانی" در نظر گرفتیم.

ما از یک نمونه ملی متشکل از ۴۷۴ بزرگسال آمریکایی پرسیدیم که آیا فکر می‌کنند به اختلال روانی مبتلا هستند و آیا از یک متخصص بهداشت تشخیص گرفته‌اند یا خیر. همچنین درباره عوامل دیگر و ویژگی‌های جمعی‌شان نیز پرسیدیم. در این نمونه، تشخیص بیماری روانی شایع بود: ۴۲ درصد گفتند که خودشان را دارای یک وضعیت روانی می‌دانند و بیشتر این افراد توسط یک متخصص بهداشت با همین براورد تشخیص داده شده بودند.

قوی‌ترین عامل پیش‌بینی‌کننده گزارش یک تشخیص، تجربه ناراحتی شدید بود. دومین عامل مهم، داشتن شناخت گسترده‌ای از بیماری روانی بود. وقتی سطح ناراحتی افراد مشابه بود، کسانی که شناخت گسترده‌تری از بیماری‌های روانی داشتند، احتمال بیشتری داشت که گزارش دهند که به یک بیماری روانی مبتلا هستند.

نمودار زیر این اثر را نشان می‌دهد. نمونه‌ها بر اساس سطح ناراحتی تقسیم شده‌اند و نسبت افرادی که در هر سطح گزارش تشخیص بیماری روانی داده‌اند، نشان داده شده است. افرادی با شناخت گسترده‌ از بیماری روانی (بالاترین ربع نمونه) با خط آبی تیره و افرادی با شناخت محدودتر (پایین‌ترین ربع نمونه) با خط آبی روشن مشخص شده‌اند. کسانی که شناخت گسترده‌تری از بیماری روانی داشتند، به‌ویژه وقتی ناراحتی‌شان زیاد بود، بسیار بیشتر احتمال داشت که بگویند به بیماری روانی مبتلا هستند.

بیماری روانی

افرادی با سواد بالاتر در زمینه سلامت روان و نگرش‌های منفی کمتر نسبت به آن، بیشتر احتمال داشت که گزارش تشخیص بیماری روانی بدهند.

در مطالعه ما دو نکته جالب دیگر به دست آمد. افرادی که خودشان به بیماری روانی خود پی برده بودند، اما از یک متخصص تشخیص قطعی نگرفته بودند تمایل داشتند نسبت به کسانی که تشخیص حرفه‌ای دریافت کرده بودند شناخت گسترده‌تری از بیماری روانی داشته باشند . همچنین، جوان‌ترها و افرادی با گرایش‌های سیاسی پیشرو بیشتر احتمال داشت گزارش دهند که به بیماری روانی مبتلا هستند. این گروه‌ها معمولاً شناخت گسترده‌تری از بیماری روانی را داشتند و این تمایل به شناخت بیشتر ممکن است توضیح‌دهنده تعداد بیشتر گزارش‌های تشخیصی آنها باشد.

چرا این موضوع مهم است؟

یافته‌های ما نشان می‌دهد که داشتن شناخت بیشتر از بیماری روانی می‌تواند باعث تشخیص خودسرانه شود و به این ترتیب شیوع ظاهری بیماری روانی را افزایش دهد. افرادی که آستانه پایین‌تری برای تعریف ناراحتی به عنوان یک اختلال دارند، بیشتر احتمال دارد که خود را مبتلا به بیماری روانی بدانند. یافته‌های ما به‌طور مستقیم نشان نمی‌دهند که افرادی با شناخت بیشتر تشخیص بیماری روانی می‌دهند یا افرادی با شناخت محدود کم تشخیص می‌دهند. همچنین ثابت نمی‌کند که داشتن شناخت بیشتر باعث تشخیص خودسرانه می‌شود یا منجر به افزایش واقعی بیماری روانی می‌شود. با این حال، این یافته‌ها نگرانی‌های مهمی را مطرح می‌کنند.

اول

یافته‌های ما نشان می‌دهند که افزایش آگاهی از سلامت روان ممکن است عوارضی نیز داشته باشد. با افزایش اطلاعات مردم در این زمینه، ممکن است مشکلاتی که به طور طبیعی وجود دارند، به اشتباه به عنوان بیماری روانی تشخیص داده شوند. این تشخیص‌های نادرست می‌توانند اثرات منفی داشته باشند؛ چرا که برچسب‌های تشخیصی ممکن است بر هویت فرد تأثیر بگذارند و باعث شوند افراد باور کنند که مشکلاتشان بخشی پایدار و غیرقابل کنترل از وجودشان است.

دوم

تشخیص نادرست می‌تواند باعث شود افرادی که ناراحتی‌های خفیفی دارند به دنبال کمک‌هایی بروند که غیرضروری، نامناسب و بی‌اثر است. پژوهشی در استرالیا نشان داد که افرادی با ناراحتی‌های خفیف که روان‌درمانی دریافت کرده‌اند، بیشتر از اینکه بهتر شوند، حالشان بدتر شده است.

سوم

این اثرات ممکن است برای جوانان مشکلات بیشتری ایجاد کند. این گروه به دلیل استفاده از رسانه‌های اجتماعی، بیشتر تمایل دارند که شناخت بیشتری از بیماری روانی داشته باشند و به همین دلیل نیز در آمار بالاتر و رو به افزایش بیماری روانی را تجربه می‌کنند. هنوز مشخص نیست که آیا این تعاریف گسترده از بیماری روانی در بحران سلامت روانی جوانان نقش دارند یا نه.

تغییرات فرهنگی در حال حاضر باعث افزایش تعاریف بیماری روانی شده‌اند. این تغییرات ممکن است مزایایی داشته باشند، از جمله عادی‌سازی بیماری روانی و کمک به کاهش برچسب‌زنی. اما از طرفی، ممکن است با پاتولوژیزه کردن برخی از اشکال ناراحتی روزمره(شناخت برخی رفتارها به عنوان آسیب) ، پیامدهای ناخواسته‌ای به دنبال داشته باشند. در مبارزه با بحران سلامت روانی، مهم است که راه‌هایی برای افزایش آگاهی از بیماری روانی پیدا کنیم بدون اینکه ناخواسته باعث افزایش آن شویم.

بیماری روانی

یافته‌های ما نشان میدهد که مفاهیم گسترده از بیماری روانی می توانند باعث تشخیص خودسرانه شوند و به این ترتیب شیوع ظاهری بیماری روانی را افزایش دهند. افزایش آگاهی از سلامت روان، اگرچه فواید زیادی دارد، اما ممکن است عوارضی نیز به همراه داشته باشد. تشخیص‌های نادرست می توانند اثرات منفی بر هویت فرد داشته باشند و باعث شوند افراد باور کنند که مشکلاتشان بخشی پایدار و غیرقابل کنترل از وجودشان است. بنابراین، در مبارزه با بحران سلامت روانی، مهم است که راه‌هایی برای افزایش آگاهی از بیماری روانی پیدا کنیم بدون اینکه ناخواسته باعث افزایش آن شویم.

نظر شما

ایمیل شما نشر نخواهد شد.فیلد های ضروری با * نشانه گذاری شده است.

تصویر امنیتی Refresh Icon

پیام شما بعد از بررسی نمایش داده خواهد شد

نظر خود را بنویسید

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به موسسه آموزشی انتشاراتی بارسا می باشد.