این مطلب در نوشتهی مان کره-یاکوبیان، منتشرشده در 25 ژوئیه 2024 در روانشناسی اجتماعی، به تفصیل توضیح داده شده است.
مطالعهای جدید که در نشریه Journal of Experimental Psychology: General منتشر شده، نشان میدهد افرادی که توانمندیهای برجستهای در زمینه نظریه ذهن دارند، در اولین تعاملات خود تأثیرات مثبت بیشتری بر جای میگذارند. برقراری ارتباطات اجتماعی نقش اساسی در بقا، سلامت و خوشبختی انسانها دارد. در حالی که نهادهایی مانند خانواده و جامعه زیرساختهای اصلی این ارتباطات را فراهم میآورند، توانایی برقراری ارتباط با افراد جدید به شدت وابسته به مهارتهای اجتماعی فرد است.
یکی از عوامل کلیدی در تسهیل تعاملات اجتماعی، مهارت نظریه ذهن است؛ به این معنا که فرد بتواند حالات ذهنی و احساسات دیگران را درک کند و آنها را به افراد نسبت دهد. این مهارت با نتایج مثبت زیادی از جمله حضور در شبکههای اجتماعی وسیعتر، رضایت بیشتر از روابط و توانایی اجتماعی بالاتر در ارتباط است.
اگرچه تحقیقات زیادی در زمینه نظریه ذهن انجام شده است، مطالعات کمی به نقش آن در شکلگیری ارتباطات اجتماعی جدید پرداختهاند. در مطالعهای که توسط کلاوئه سی. هادسون و همکارانش انجام شده، بررسی شده است که چگونه تفاوتهای فردی در دقت و انگیزه نظریه ذهن میتواند بر اولین برداشتها از طریق رفتارهای قابل مشاهده در تعاملات اجتماعی اثرگذار باشد.
در این مطالعه، 334 نفر از دانشجویان سال اول و دوم رشته روانشناسی، که از طریق تبلیغات در محوطه دانشگاه جذب شده بودند، شرکت کردند. این افراد برای یک ملاقات اولیه با یک همتای دیگر هماهنگ شدند و سپس چندین مقیاس برای ارزیابی دقت و انگیزه نظریه ذهن را تکمیل کردند.
برای ارزیابی دقت نظریه ذهن، از آزمون "ذهنخوانی از طریق چشمها" استفاده شد که در آن شرکتکنندگان باید 36 عکس از ناحیهی چشمهای صورت را مشاهده کرده و سریعترین صفتی که بهترین توصیفکننده عکس بود را انتخاب میکردند. همچنین در آزمون "باور نادرست بزرگسالان" شامل 13 ویدئو با دو شخصیت انیمیشنی و سه جعبه، شرکتکنندگان باید پیشبینی میکردند که بر اساس باورها، شخصیتها کدام جعبه را انتخاب خواهند کرد. برای سنجش انگیزه افراد در زمینه نظریه ذهن (توانایی درک و پیشبینی افکار و احساسات دیگران)، از مقیاس انگیزش ذهنخوانی استفاده شد که شامل ۱۳ سوال خودآزمایی بود.
وظیفه اصلی تعامل شامل یک فعالیت گروهی با لگو بود که در آن هر دو شرکتکننده باید یک مدل لگو را در مدت هفت دقیقه میساختند. برای ساخت مدل، فقط از دو رنگ از چهار رنگ موجود میتوانستند استفاده کنند، که همکاری بین آن دو را غیرقابل اجتناب میکرد. این تعاملات به صورت ویدیو ضبط شد و سپس توسط ارزیابان مستقل برای شناسایی شواهد رفتاری مرتبط با نظریه ذهن کدگذاری شد.
حساسیت شناختی با استفاده از یک طرح کدگذاری شامل 11 آیتم اندازهگیری شد که رفتارهایی مانند دادن دستورالعملهای شفاهی واضح، استفاده از نشانههای غیرکلامی مثبت، و توجه به حالات ذهنی شریک را ارزیابی میکردند. مهارتهای گفتوگویی عملی نیز با استفاده از مقیاس ارزیابی مهارتهای گفتوگو بررسی شد، که ویژگیهایی مانند سرعت صحبت، تغییرات صوتی، حجم صدا و شوخطبعی را مورد ارزیابی قرار میداد.
پژوهشگران دریافتند که شرکتکنندگانی که دقت و انگیزه بیشتری در نظریه ذهن داشتند، توسط ناظران مستقل به عنوان افرادی با حساسیت شناختی بالاتر ارزیابی شدند. این حساسیت شناختی همچنین با برداشتهای مثبتتر از طرف همتعاملیها ارتباط داشت. علاوه بر این، شرکتکنندگانی که مهارتهای بالاتری در نظریه ذهن داشتند، رفتارهایی مانند برقراری ارتباط واضح، استفاده از شوخطبعی مناسب و توجه به نیازهای شریک خود را از خود نشان دادند.
دقت در نظریه ذهن با ویژگیهای پارالینگویستیک مانند حجم و وضوح گفتار ارتباط قابل توجهی داشت، اما تأثیری بر مدیریت گفتمان، شامل رفتارهایی مثل شروع موضوع و استفاده از شوخطبعی، نداشت. برعکس، انگیزش در نظریه ذهن ارتباط معناداری با مدیریت گفتمان داشت، اما با ویژگیهای پارالینگویستیک مرتبط نبود. این نتایج نشان میدهند که دقت و انگیزش نظریه ذهن نقشهای متفاوتی در تأثیرگذاری بر جنبههای مختلف تعاملات اجتماعی دارند.
عامل کلیدیای که در پیشبینی برداشتهای اولیه مثبت تأثیرگذار بود، حساسیت شناختی بود. به این معنا که افرادی که بهتر میتوانند حالات ذهنی دیگران را درک کرده و به آنها پاسخ دهند، بیشتر احتمال دارد تأثیر مثبتی بر جای بگذارند. در حالی که مهارتهای گفتوگویی عملی با نظریه ذهن مرتبط بودند، اما نتوانستند پیشبینیکنندهی مهمی برای برداشتهای اولیه باشند. این نتایج نشان میدهند که حساسیت شناختی ممکن است نقش تعیینکنندهتری در تعاملات اجتماعی اولیه ایفا کند.
یکی از محدودیتهای مطرحشده توسط نویسندگان، همگن بودن نمونهی مورد مطالعه است، که عمدتاً شامل دانشجویان کارشناسی از یک دانشگاه در حومه کانادا میشود. این موضوع به محدودیتهایی در تعمیم نتایج اشاره دارد.