در دانشگاه شیکاگو مدرک لیسانس خود را در سال 1960 و دکترای خود را در سال 1965 کسب کرد. او از سال 1969 تا سال 2000 در دانشگاه شیکاگو به تحقیق و تدریس روانشناسی مشغول بود.

دکتر میهالی
چیک سنت میهایی و یا میهالی روانشناس مجاری تبار در 29 سپتامبر 1934 در فیوم ایتالیا به دنیا آمد. فعالیتهای او در زمینهی شادمانی، رضایت و خوشنودی و خلاقیت، باعث شده او یکی از پژوهشگران برجسته در حوزه روانشناسی مثبت شناخته شود. چیک سنت میهای به دلیل فعالیتهای ارزشمندی که در زمینه روانشناسی مثبت انجام داده بود در سال 2009 برنده جایزه توانمندیهای کلیفتون شد و همچنین در سال 2011 جایزه سیچنی را دریافت کرد.


از وی به عنوان بزرگان روانشناسی مثبت یاد میشود که فعالیتهای مفیدی در این زمینه انجام داده است.

هنگامیکه نشریهی American Psychologist ویژه نامه روانشناسی مثبت خود را منتشرکرد، سلیگمن و میهایی نوشتن سرمقاله آن شماره را بر عهده گرفتند

میهالی نویسنده پرکاری بود، از او بیش از 120 مقاله و کتاب در یک طیف گسترده ای از موضوعات در روانشناسی منتشر شده است.
پدر او آلفرد چیک سنت میهای سفیر مجارستان در ایتالیا بود و مادرش ادیث ینکویچ دی یزنیکز بود. در سنین بین ۶ تا ۱۲ سالگی شاهد جنگ جهانی دوم بوده است. او که پس از جنگ جهانی دوم به همراه خانوادهاش به پناهندگی ایتالیا در آمد و در دبیرستانی دولتی تحصیل کرد. وی از همان ابتدا بنا را در یافتن شادکامی در زندگی گذاشت. از همان دوران نوجوانی این سوال ذهن میهالی را درگیر خود میکرد که چه چیز به زندگی ارزش زیستن میدهد؟ در پی یافتن پاسخ این سوال در نوجوانی به مطالعه فلسفه روی آورد و هم چنین مشغول هنر و مباحث دین و راه های زیاد دیگری می شود تا بتواند پاسخ را پیدا کند. تا این که، به صورت اتفاقی، با روانشناسی آشنا شد.
میهای درباره دلیل علاقمندی خود به روانشناسی این چنین بیان میکند: “من در کودکی، تجربه جنگ جهانی دوم، ویرانی و درهمشکستن آسودگی دنیای اطراف خود را دیدم. با شگفتی دیدم که برخی بزرگسالانی که موفق بودند و اعتماد به نفس بالایی داشتند، ناتوان شدند و روحیهی خود را از دست دادند. بدون پول و شغل و موقعیت اجتماعی، به پوستههای خالی و از درون تهی تبدیل شدند. اما عدهی کمی بودند که همچنان توانستند خودشان را جمع کنند و با وجود آشوبی که در اطرافشان وجود داشت، ادامه دهند.”
بک همه انرژی خود را در حوزه روان شناسی صرف نمود و حتی در نود و یک سالگی به بازنشستگی فکر نمی کرد. حوزه تخصصی او روان درمانی شناختی و جایگاه حرفهاش پدر روان درمانی شناختی، مهمترین اثر بک عشق هرگز کافی نیست، میباشد.
از روانشناسانی که تحتتاثیر کارهای آرون بک بوده است، میتوان به سلیگمن اشاره داشت.
دکتر میهالی و روانشناسی مثبت
روانشناسی مثبت یکی از شاخههای نوپا در روانشناسی است که نسبت به دیگر شاخههای روانشناسی رویکردی متفاوت دارد. پس از جنگ جهانی دوم روانشناسی به دانشی تبدیل شد که به درمان اختلالات روانی میپرداخت و رویکردی شبه پزشکی به خود پیدا کرده بود. تمرکز روانشناسی در این هنگام بر روی نقاط ضعف، چالشها و مشکلات بود و روانشناسان تلاش میکردند این مشکلات را حل کنند. این در حالی بود که به توانمندی و ویژگیهای مثبت افراد کمتر اهمیت داده میشد. روانشناسی مثبت با این هدف به وجود آمد که این کمبودها را در روانشناسی جبران کند. آشنایی میهالی با آثار کارل یونگ سبب شد که میهالی در دانشگاه در رشته روان شناسی را برای تحصیل انتخاب نماید. مارتین سلیگمن میهالی را پیشروترین پژوهشگر در زمینه روانشناسی مثبت معرفی میکند. میهالی با کمک سلیگمن سالها در تلاش بودند که روانشناسان جوان را تشویق نمایند در زمینه پیشگیری از اختلالات روانی از طریق تاکید بر نقاط قوت شخصیت و قابلیتهای مثبت افراد کار کنند.