افرادی که از گذرهراسی رنج میبرند، از حضور در مکانهای باز مثل بازار، یا مکانهای بسته مثل سالن سینما، دچار وحشت و اضطراب شدیدی میشوند. خصوصا زمانی که میان جمعیت زیادی قرار بگیرند و همراهی نداشته باشند. با وجود این که این موقعیتها اساسا هراس آور یا خطرناک نیستند، برای این افراد عامل استرس زای بزرگی محسوب میشوند.
گذرهراسی از طاقت فرساترین هراسها (فوبیاها) است زیرا قادر است سازگاری فرد را به شدت مختل کند و او را از عملکرد بهنجار در زندگی فردی و اجتماعی باز دارد.
لحظۀ هراس دارای یک سری نشانههای بدنی است که مشابهتهایی با انواع دیگر مشکلات اضطرابی دارد. ضربان قلب به شدت بالا، عرق کردن، استرس بی وقفه، لرزیدن، مشکلات تنفسی، درد در ناحیه سینه، مشکل در بلع، احساس گرمای شدید یا سرمای شدید، دل پیچه، بیرون روی و سایر مشکلات گوارشی، سرگیجه و احساس سستی و ضعف.
لازم به توضیح است که تمام نشانههای بدنی همزمان ظاهر نمیشوند و ممکن است هر فرد مبتلا بخشی از علائم را تجربه کند.
نشانههای گذرهراسی را بیشتر بشناسیم :
ترس و اضطراب شدید درباره دو یا بیشتر از موقعیتهای زیر:
1. استفاده از وسایل نقلیه عمومی مانند تاکسی، اتوبوس، مترو، قطار، کشتی و هواپیما
2. فضاهای باز مانند بازار، مراکز خرید، پل عابر یا ماشین رو
3. فضاهای بسته مانند آسانسور، تونل، فروشگاه و مغازه، سالنهای سینما و تئاتر
4. ایستادن در صف یا قرار گرفتن در جمعیت
5. تنها بودن در خارج از خانه
فرد به علت این که فکر میکند در صورت وقوع نشانههای ناتوان کنندۀ اضطراب یا عوامل خجالتآور دیگر، ممکن است شرایط فرار و کمک گرفتن وجود نداشته باشد، از این موقعیتها دوری میکند. دقت کنید علل این وحشت متفاوتند؛ مثلا در سالمندان میتواند ترس از زمین خوردن باشد یا بیاختیاری ادرار و مدفوع، در دیگری حمله وحشتزدگی (پانیک) و در کسی که سابقه بیماریهای خاص دارد، عود بیماری میتواند علت حملۀ اضطرابی باشد. آنچه ترس را برانگیخته میکند، بروز شدن این مشکلات یا نداشتن دسترسی به کمک یا هردوی اینهاست. در مواردی ترس از مورد حمله قرار گرفتن، قربانی جنایت یا خشونت شدن یا ابتلا به یک ویروس نیز گزارش شده اند.
موقعیتهای آگورافوبیک همیشه تولید وحشت میکنند و فرد با تمام قوا میکوشد از این موقعیتها اجتناب کند و خودش را حتی در شرایط ضرورت در این فضاها قرار ندهد. فرد عموما حضور دوستان و نزدیکان را برای بیرون رفتن خواهان است و بدون آنها جایی نمیرود.
این حالت اضطرابی باید حداقل 6 ماه پیوسته وجود داشته باشد تا نام گذرهراسی بگیرد.
ترس در حدی باشد که سبب نابسامانی شدیدی در زندگی فرد شود. از جمله موارد آن، فردی است که حاضر است هر روز ده طبقه از یک ساختمان را بالا و پایین برود تا از آسانسور استفاده نکند؛ یا کسی که حاضر است از گرسنگی تلف شود اما برای خرید مایحتاجش پا را از خانه بیرون نگذارد تا کسی از راه برسد.
گذرهراسی محدود به یک موقعیت نمیشود. مثلا فردی که فقط از آسانسور میترسد اما در مکانهای بسته دیگر احساس راحتی دارد، مبتلا به هراس خاص است و گذرهراسی ندارد. کسی که به علت بیماری یا سوختگی ظاهر بدی پیدا کرده و از حضور در اجتماع پرهیز میکند، شامل این اختلال نمیشود. علت گذرهراسی وسواس فکری و عملی نیست. همین طور کسانی که دچار سوانح دردناکی شدهاند و از یک سری موقعیتهای مشابه به علت یادآوری خاطرات دچار هراس میشوند و به آن مکانها نمی روند، اختلال دیگری را تجربه میکنند به نام استرس پس ازسانحه که با گذرهراسی متفاوت است. برخی بیماریها و اختلالات نشانههای مشابه گذرهراسی دارند. حتی حملات وحشت زدگی گاه با گذرهراسی اشتباه گرفته میشود. در حملات وحشت زدگی ترس فرد به وقوع دوباره حمله وحشت زدگی محدود میشود و میتواند همراه با گذرهراسی رخ بدهد یا ندهد؛ یعنی یک نفر ممکن است هر دو اختلال را با هم داشته باشد، اما این دو الزاما همراه هم نیستند. افرادی که اضطراب اجتماعی دارند نیز مشابهت رفتاری با افراد مبتلا به گذرهراسی نشان میدهند؛ با این تفاوت که در اضطراب اجتماعی صرفا ترس از قضاوت منفی دیگران و کیفیت عملکرد پایین وجود دارد، نه عدم دسترسی به کمک.
همچنین بخوانید
گذرهراسی یکی از دشوارترین فوبیاهاست که فرد را از زندگی فردی و اجتماعی باز میدارد. در این مقاله با انواع دیگر فوبیاها و راهکارهای درمانی آنها آشنا میشویم.
فوبیا چیست؟
چه عواملی زمینه ساز این ترس بی پایه و اساس هستند؟
سطوح بالای نوراپی نفرین از عوامل زیستی است که در ایجاد اضطراب و وحشت زدگی نقش دارد. نوراپی نفرین نوعی پیام آور عصبی است که در آماده کردن بدن برای واکنش به موقعیتهای استرس زا دخالت دارد. پس زمانی که سطح آن از حدی بیشتر شود، بدن را در یک حالت آماده باش دائمی قرار میدهد. وقتی که بیماری پایههای زیستی قوی دارد، میتوان از داروها برای کنترل آن استفاده کرد. تشخیص مشکل و تجویز دارو توسط روانپزشک صورت میگیرد.
از دیدگاه رفتارگرایی، شرطی شدن عمیق این افراد نسبت به موقعیتهای خاص باعث شده قبل از اینکه تغییرات زیستی قابل ملاحظهای پدیدار شود، یک پیشگویی منفی در ذهن آنها رخ دهد و این احساس را بیدار کند که شرایط غیرقابل پیش بینی و خارج از کنترل است. تکنیکهای آرمیدگی و بدن آگاهی میتواند به شکست این شرطی سازی کمک کند. حتی گاهی به درمانجو آموزش میدهند عمدا نفس نفس بزند و حالت اضطرابی را بازسازی کند و وقتی تقلید علائم منجر به تولید اضطراب شد، تنفس را به اراده خودش آهسته کند و اعمال کنترل ارادی را تمرین نماید. این آموزش به او این درک را میدهد که به بدن خودش مسلط است و حس بیارادگی و آسیب پذیری که از عوامل ظهور وحشت است را در او سست میکند.
چگونه میشود به درمان گذرهراسی کمک کرد؟
درمانگران در واقعیت سنجی به درمانجویان کمک میکنند. به این صورت که به آنها تکالیفی میدهند تا تحریفهای ذهنی خود را شناسایی و اصلاح کنند. در واقع تخمین غیر واقعی از شرایط خطر باعث شده تا آنچه اساسا خطرناک نیست به عنوان عامل خطر شناخته شود.
برای غلبه بر هیجانات نیز تمرینهای تنفسی و آرام بخشی و نیز مواجهه تدریجی انجام میشود. به این صورت که او را کم کم در شرایط برانگیزاننده ترس قرار میدهند و با حساسیت زدایی منظم، درجه ترس را کاهش داده و اتخاذ رفتار سالم را آموزش میدهند. بازسازی شرایط مشابه از طریق تخیل در اتاق درمان هم میتواند اتفاق بیفتد تا تکنیکها را پیش از رویارویی با شرایط واقعی تمرین کند. یک روش دیگر مواجهه، روان درمانی مجازی است. در بعضی برنامههای کامپیوتری به افراد اجازه داده میشود خود را افرادی ببینند که در یک فضای پرازدحام قرار گرفتهاند. بیماران با این افراد همانندسازی میکنند، به تدریج از طریق شرطی سازی بر اضطراب خود غلبه میکنند و این آمادگی را با خود به دنیای واقعی میبرند.
پیشنهاد میشود بخوانید
گذرهراسی دارای ویژگیهایی مشابه با دیگر اختلالهای اضطرابی است و ممکن است با آنها اشتباه گرفته شود. یکی از این اختلالها اختلال اضطراب اجتماعی میباشد. دراین مقاله با این اضطراب و راههای درمانی آن آشنا میشوید.
اختلال اضطراب اجتماعی چیست؟
خط سیر گذرهراسی :
اصطلاح آگورافوبیا در سال 1871 میلادی به وجود آمد تا عارضهای را توصیف کند که افراد مبتلا از رفتن به مکانهای عمومی به تنهایی و بدون همراهی دیگران میترسیدند. آگورافوبیا از یونانی گرفته شده است. آگورا به معنی بازار و فوبیا به معنی ترس است. البته همان طور که ذکر شد این ترس محدود به صرفا مکانهای باز و بازارها نیست و بعدها معلوم شد که مفهوم گستردهتری دارد.
شیوع گذرهراسی در بین زنان بیشتر از مردان است و ممکن است از دوران کودکی آغاز شود، اما در اکثر اوقات در اواخر نوجوانی و اوایل بزرگسالی خودش را نشان میدهد و حتی در سالمندان هم دیده میشود.
سابقۀ خانوادگی ابتلا به اختلالات اضطرابی دیگر خصوصا اختلال وحشتزدگی و نیز اختلالات خلقی مانند افسردگی احتمال بروز گذرهراسی را افزایش میدهد. علاوه بر این مصرف الکل و داروهای تفریحی و حتی کافئین زیاد در تشدید نشانهها اثر دارد. بهترین شیوه آن است که با مشاهده اولین نشانهها ، نسبت به درمان اقدام شود. نادیده انگاری وتعلل در مداوا به سختتر شدن شرایط دامن میزند.
داستانی واقعی از گذرهراسی :
یکی از موارد شدید گذرهراسی که در بیمارستانی روانپزشکی مورد تحقیق و مطالعه قرار گرفت، مربوط میشود به زن سالمندی که حدود 17 سال از منزلش خارج نشده بود و سرانجام به کمک دارو درمانی و روان درمانی توانست بر بیماریش که به مراحل عجیب و جانکاهی رسیده بود غلبه کند. گذرهراسی هم مانند هر اختلال دیگری به صورت طیف در آدمها ظاهر میشود؛ یعنی اینکه با شدتهای متفاوتی در افراد ظاهر میشود. موردی که قصد بازگویی آن را داریم، از موارد حاد و انتهایی طیف این بیماری است و بهبودی وی نشان میدهد درمان حتی در این شرایط پیچیده غیرممکن نیست.
این زن سالها با افکار فلج کنندهای نظیر ترس از زمین خوردن، سقوط از جایی و جان دادن در تنهایی و نیز ترس از بیهوش شدن ناگهانی و پیدا نشدن به موقع دست و پنجه نرم میکرد. گاهی تصور میکرد که کسی پیدایش نخواهد کرد و در حالیکه زنده است، زیر خروارها خاک دفن خواهد شد. بنابراین، از ترس حادثهای که هر لحظه انتظار او را میکشد، سالیان سال از منزلش خارج نشد. او در آپارتمانی با همسرش زندگی میکرد. اوایل بیماری هم از تنها ماندن در منزل میترسید و هم از بیرون رفتن. این نگرانی به مرور فراتر رفت و برای همسرش هم نگران میشد و فکر میکرد خطر در کمین او نیز نشسته است. تا مدتهای زیادی برادرش هر روز صبح به دنبال او میآمد و او را به منزل پدری میبرد تا در کنار خانوادهاش باشد و غروبها همسرش که از سر کار بر میگشت به دنبالش میرفت تا به خانه خودشان بروند.
متاسفانه شرایط در همین حد هم باقی نماند. او مرگ را چون صلیبی دائمی به دوش میکشید و دنیای بعد از مرگش را نیز در جهنم و مکافات تصور میکرد. آرامش در هیچ گوشه زندگی او وجود نداشت. نه در زندگی نه در مرگ؛ نه در خواب و نه در بیداری. کم کم دیگر به خانه پدری هم نرفت. رفت و آمدهایش محدود شد به اتاقهای داخل خانه. زمانی که برادرش در بیمارستانی رو به احتضار بود قادر نشد به ملاقاتش برود و از او خداحافظی کند. علائم بدنی مانند تنگی نفس، درد ناحیه سینه، لرزش و رعشه، دستهای عرق کرده وتکانهای ماهیچه ای ناگهانی به محض هر تصمیمی برای خروج از خانه شروع به ظاهر شدن میکردند. وقتی با او صحبت میشد نمی توانست توضیح بدهد از روی چه شواهد و قرائنی چنین سرنوشتهای شومی را برای خودش متصور میشود. بیدلیل و بیهیچ تجربه مشابهی، تنها در فضای ذهنش همه چیز را خلق کرده بود.
ماجرا به اینجا هم ختم نشد. گذرهراسی سرانجام او را به چهارگوشه تختش محدود ساخت. در رختخواب غذا میخورد یا خودش را تمیز میکرد. یک بار که همسرش در اتاق مجاور بود و تماس تلفنی او را سهوا جواب نداده بود فورا با پلیس تماس گرفت و گزارش داد. بیماری، او را از عبور در خانه خودش و صدا زدن همسرش نیز عاجز ساخته بود.
نهایتا این سبک زندگی فرساینده که او را به درههای افسردگی و نامیدی پرتاب کرده بود وادارش ساخت که به درمان جدی تن در دهد. درمان با مصرف داروها آغاز شد و خوشبختانه پاسخ خوبی هم گرفته شد. دوز داروها با تجویز و نظارت پزشک افزایش یافت و سپس روان درمانی به آن اضافه گردید. ابتدا از او خواسته شد تختش را ترک کند و در فضای اتاقش حرکت کند و دامنه گذار او به مرور بزرگتر شد. ماهها طول کشید تا او بتواند به لابی آپارتمانش پا بگذارد یا از مراقبش فاصله بگیرد. با اینکه سالهای زیادی را از روی غفلت و ناآگاهی از دست داده بود، خوشبختانه قدمهای لرزانش را در جلسات آخر دوره درمانی به اتاق درمانگرش گذاشت و خلوت ویرانگرش را در هم شکست.
منابع :
سادوک، بنجامین؛ سادوک، ورجینیا؛ و روئیز، پدرو.(2005). خلاصه روانپزشکی کاپلان و سادوک.(ترجمه مهدی گنجی). تهران: نشر ساوالان
هالجین، ریچارد پی؛ و ویتبورن، سوزان کراس.(2013). آسیب شناسی روانی.(ترجمه یحیی سید محمدی). تهران: نشر روان
Primarycare.imedpub.com
Pezeshknet.com
Tabnak.ir