کلمه وابستگی چه تصویری را در ذهن شما ایجاد میکند؟
آیا آن را مفهومی مثبت تلقی میکنید یا منفی؟
چه حدی از وابستگی را طبیعی میپندارید و چه حدی را بیمارگون؟ چقدر پیش آمده که از وابستگی بعضی افراد، خواه زن و شوهر باشند یا والد و فرزند و یا دوست، متعجب شده باشید؟
از اینکه وابستگی در این مقاله عنوان اختلال شخصیت گرفته است چه برداشتی دارید؟
اختلال شخصیت وابسته توصیف کننده فردی است که نیاز مفرطی به دیگران دارد تا در همه امور به او رسیدگی و هدایتش کنند. او شخصیتی مطیع و چسبنده و تابع است که تحت اراده دیگران زندگی میکند. شیوع این اختلال در زنان بیشتر از مردان است. طبیعتا نوزادان و کودکان خردسال به سبب ناتوانی در مراقبت از خویش، به بزرگسالان وابستهاند. اما با گذر زمان و کسب مهارتهای زندگی و خودمراقبتی، این وابستگی باید کاهش یابد و جای خود را به استقلال بدهد. افرادی که در کودکی در معرض بیماریهای مزمن جسمی قرار داشتهاند بیشتر در معرض این اختلالند.
شخصیت وابسته را بیشتر بشناسیم :
افراد دچار اختلال شخصیت وابسته حتی در تصمیمات ساده و کوچک به کمک نیاز دارند و امور ریز و درشت زندگیشان را به اشتراک میگذارند.
آنها از هر پست و مقامی که بخواهند مسئولیت دیگران را داشته باشند گریزانند و نمیتوانند در هیچ جایی نقش رهبری بگیرند. نیازهای دیگران را به نیازهای خود ترجیح میدهند چون توانایی ابراز وجود ندارند. به علاوه بیشتر تمایل دارند دستور بگیرند تا دستور بدهند.
این افراد همواره در جستجوی کسانی هستند که بتوانند به آنها تکیه کنند؛ ممکن است قربانی افراد قوی و زورگو شوند و به هر خواری و تحقیری تن دهند تا در زیر چتر حمایتی آنها قرار گیرند. تنها ماندن بزرگترین اضطراب زندگیشان است و در تنهایی، خود را شدیدا خالی و درمانده احساس میکنند.
با پشتکار فعالیتی را دنبال نمیکنند مگر کسی کنارشان باشد که دائما به آنها نیرو و جهت دهد. برای هر قدمی که برمیدارند به هل دادن احتیاج دارند. اجبار بیشتر از آزادی باعث حرکتشان میشود.
اعتماد به نفس پایین و احساس بی کفایتی دارند. شخصیتهای چسبندهای هستند که بدون دیگران، هویت خودشان را از دست میدهند.
بدون مشورت و اطمینان بخشی دیگران قادر به گرفتن تصمیمات ریز و درشت نیست و حتی در امور روزمره در میماند.
نمیتواند مخالفت خود را با بقیه اعلام کند زیرا میترسد تایید و حمایت آنها را از دست بدهد.
نمیتواند برای انجام هیچ پروژهای پیشقدم شود؛ نه به این علت که انگیزه یا انرژی ندارد، بلکه از این جهت که به قضاوتهای خود و توانمندیش در ادامه کار اعتماد ندارد.
برای به دست آوردن محبت و حمایت دیگران از هیچ کوششی فروگذار نمیکند؛ حتی اگر مجبور شود کاری ناخوشایند و خلاف میلش انجام دهد.
به طرز اغراق آمیزی درگیر این ترس است که نمیتواند از خودش مراقبت کند
وقتی رابطۀ نزدیک و صمیمیاش به هر دلیلی قطع شود، بلافاصله به دنبال رابطهای جایگزین میگردد تا پیش از فروپاشی، تکیه گاه دیگری به دست آورد.
همواره نیازمند مراقب است؛ کسی که او را زیر چتر حمایتی خود بگیرد و مسئولیت زندگیاش را تقبل کند.
از تنهایی و تنها ماندن وحشت دارد.
فرد میبایست حداقل پنج مورد از نشانههای فوق را نشان دهد تا تشخیص ابتلا به اختلال شخصیت وابسته را بگیرد.
چه عواملی پایههای شخصیت وابسته را رقم میزند؟
در دوران کودکی و طی دوران رشد چه اتفاقاتی میتواند روی دهد که این الگوی رفتاری را به وجود آورد؟
این امکان وجود دارد که این افراد در محیطی رشد کرده باشند که در آن تحت کنترل شدید، حمایت خارج از اندازه و رسیدگی افراطی پدر و مادر خود بودهاند. خانوادههایی که در آنها استقلال و خودکفایی کودک کم اهمیت تلقی میشود و به زبان ساده، بچههایی لوس و نازک نارنجی تربیت میکنند، باید انتظار داشته باشند که آنان در سنین بالا هم در مدیریت سادهترین امور خود ناتوان باشند. علاوه بر این، خانوادههایی که با ایجاد جو رعب و وحشت، کودک خود را از هر اظهار نظری باز میدارند، او را بی عرضه، خنگ و دست و پاچلفتی مینامند، از پدید آوردگان شخصیتهای وابسته هستند. هر تمسخر و آزاری، هستۀ عزت نفس را تخریب میکند.
نکته دیگر، تفاوتهای جنسیتی در برخی فرهنگها و قومیتها است. در چنین فرهنگهایی رفتارهایی چون سلطه پذیری، مراقبت خواهی و اظهار عجز و ناتوانی از سوی زنان ارزش شمرده میشود. اطاعت محض، منفعل بودن و ایثارگری بی حد زنان مورد تحسین قرار میگیرد. این جا، جدا از نقش حمایتی و عاطفی که به حکم طرح طبیعت در ذات زن نهفته است، سایر قابلیتهای وی سرکوب میشود. از این رو، آنجا که زنان باید قوی ظاهر شوند، به علت عدم اعتماد به نفس و رشد کافی، وابسته و منفعلانه عمل میکنند. چه بسا این ابراز وجود ناکافی منجر به رفتارهای خودتخریبی شده و حتی نقش و جایگاه زنانه آنها را نیز سست و متزلزل کند.
لازم به ذکر است وابستگی تا حدودی پایههای ذاتی نیز دارد. برخی شخصیتها بیش از دیگران در معرض وابسته شدن هستند. القاء احساس بی کفایتی روی همه افراد اثر یکسانی ندارد. برخی را به تسلیم وا میدارد و برخی را به شورش. میل به استقلال طلبی، نوجویی و ریسک پذیری، صفاتی شخصیتی هستند که میزان یکسانی در همه افراد ندارند. ظرفیتها و سطح آسیب پذیری روانی در انسانها با هم متفاوت است. با این همه، هیچ کس از اثرات مخرب این شیوۀ آسیبزای تربیتی و تعاملی در امان نیست.
ازدواج با شخصیتهای وابسته :
همسر وابسته شما از قدرت عاطفی لازم برخوردار نیست که به شما اجازه داشتن وقت و فضایی را بدهد که حق مسلم شماست.
تعیین حد و مرز جدی برای او یا هر گونه فاصله گرفتن، نیازمندی او را به شما بیشتر خواهد کرد. حتی ممکن است شما با واکنشهای قهرآمیز شدید وی رو به رو شوید. او کسی نیست که به عنوان فردی مستقل سر میز رابطه بنشیند. اگرچه مطیع بودن و برآورده شدن بی چون و چرای خواستههای شما از سوی او ممکن است به شما احساس قدرت در رابطه بدهد، اما به همان اندازه چسبندگی و مهرطلبیاش طاقت فرساست.
شاید ویژگیهایی چون میل به مراقبت از دیگران یا سلطه جویی سبب جذب شما به چنین شخصیتی شده باشد. اگر در خانوادهای بزرگ شدهاید که مجبور به مراقبت از خواهر و برادر کوچکتر خود بودهاید یا مسئولیتهایی فراتر از سنتان به شما محول شده، احتمال دارد این نقش را با خود به بزرگسالی آورده باشید. حس میکردید چیزی راضی کننده و سزاوار پاداش در این کار وجود دارد. تلاش برای آرامش بخشیدن و نقش ناجی بازی کردن در درون شما نهادینه شده است. مشکل اینجاست که تداوم این نقش به تدریج امکان دارد شما را تهی کند و همسری را که به شکل مزمن وابستهتان شده، باری بر دوش خود بیابید.
اگر قدرت طلبی و نیاز به کنترل دیگران، شما را وارد ازدواج با شخصیت وابسته کرده است، رضایت نسبی لذت بخشی نصیبتان میشود. همسری که نیازهای خود را نادیده میگیرد و گوش به فرمان خواستههای معقول و نامعقول شماست به نظرتان مناسب میرسد. با این حال آنچه در آغاز فریبنده و لذت بخش به نظر میرسد، با گذشت زمان به فضایی بسته و محدود کننده تبدیل خواهد شد.
نهایتا این که، زندگی با شخصیت وابسته رابطهای یک طرفه پدید میآورد. او به ندرت مسئولیتی از زندگی مشترک به گردن خواهد گرفت. رفتارهای چسبنده و هراس جداییاش همواره بر روان شما سایه میاندازد و احساسات متفاوتی اعم از عذاب وجدان و دلزدگی و ترحم تولید میکند.
آیا ترک شخصیتهای وابسته خطرناک است؟
او با التماس از شما میخواهد که بمانید، به شکلی غیرقابل کنترل گریه خواهد کرد و تا مدتها بعد از ترک قطعی، با شما تماس خواهد گرفت یا به سراغتان خواهد آمد.
حتی اگر تمام سعی خود را بکنید که در روند جدایی مهربان و منصف باشید، او در شما احساس شرمساری و ندامت را خواهد برانگیخت. در صورتی که قصدتان برای خاتمه رابطه جدی است، دیگرانی را ملزم کنید تا به شما یادآوری کنند بیرحم و سنگدل نیستید. همسر وابسته شما بالاخره ناچار به پذیرش خواهد شد و منبع دیگری برای ادامه وابستگیاش خواهد جست.
او مانند برخی از انواع اختلالات شخصیتی موجب خطر نیست و احتمال آزار رسانی و تلافی جوییاش اندک است.
حفظ پیوند با شخصیت وابسته :
به همسر خود کمک کنید در جهت رشد خودش گامهایی بردارد. او نباید این کار را صرفا برای خشنودی شما انجام دهد، بلکه آن را هدف اصلی خود قرار دهد. از یک روانشناس کمک بگیرد و با جلسات متوالی، دنیای محدود و بستهاش را گسترش دهد. روابط اجتماعی بیشتری برقرار کند و دوستانی بگیرد که تا حدی نیازهای عاطفی او را پوشش دهند.
میل به آموختن مهارتهای مختلف را در او تقویت کنید. شاید تا ابد نخواهد گواهینامه رانندگی بگیرد یا تنهایی جایی برود!
بخشی از امور زندگی مانند برنامه ریزی سفر یا مهمانیها را کاملا به او محول کنید و با تشویق و دلگرمی دادن، به او انگیزه دهید. او را به پیشرفت در کارش و گرفتن مسئولیتهای بیشتر و جدیدتر سوق دهید. در مسائل جزئی نظر او را جویا شوید تا به تدریج او را در مسائل مهمتر درگیر کنید.
هدف از همه این فعالیتها این است که او حرمت نفس و اعتماد به نفس بیشتری پیدا کند و به احساس خودارزشی دست یابد. تلاش طولانی مدت و پیگیرانهای لازم است تا این احساس توانمندی در او نهادینه شود. نکته امیدوار کننده در مورد شخصیتهای وابسته این است که آنها در مقایسه با دیگر اختلالات شخصیتی، برای تغییر با انگیزهتر هستند. عدم رضایت و رنجی که شما را در این رابطه آزار میدهد، او را نگران و به حرکت وادار میکند.
هم وابستگی چه تفاوتی با شخصیت وابسته دارد؟
هم-وابستگی نوعی وابستگی بیمارگون و غیر عادی میان دو نفر است که از جهت علائم، هم پوشانی زیادی با اختلال شخصیت وابسته دارد. با این همه، اینها دو مورد کاملا متفاوت هستند. اولین تفاوت بارز این است که در هم- وابستگی، فرد به یک شخص خاص و فقط همان یک شخص در زندگیاش وابستگی تام دارد و نه سایر افراد. همان طور که گفتیم شخصیت وابسته این نیاز را در رابطه با افراد مختلفی به نمایش میگذارد.
همه ما میدانیم که در روابط سالم اندازهای از وابستگی وجود دارد که بهنجار است و سبب ماندن دو نفر در کنار یکدیگر و مراقبت از هم میشود. هم-وابستگی، مرزهای عادی بودن را پشت سر میگذارد و تا جایی پیش میرود که یک نفر، نیازهای زندگی خود را به کناری مینهد و به مراقبت از دیگری میپردازد. طرف دوم ممکن است یک معتاد یا فردی با مسائل خاص مثل بیماری و تنهایی و غیره باشد. در این نوع رابطه، زندگی دو نفر حول محور یکدیگر میچرخد. فرد مراقبت کننده موجودیت خود را از طرف مقابلش میگیرد و به گونهای در او ذوب میشود که هر مشکل و ناراحتی برای وی پیش بیاید، خودش را مقصر میداند. مهمترین اولویت زندگی این فرد، خدمت به طرف مقابل است و اساسا زندگی درونی ندارد. هم وابستگی میتواند ریشههای مختلفی داشته باشد و متاثر از سایر اختلالات و نابسامانیهای روانی چون افسردگیها، اضطرابها و ترسها باشد؛ اما به خودی خود در دسته اختلالات طبقه بندی نمیشود و فقط نوعی وابستگی خارج از قاعده به حساب می آید. در مقابل، شخصیت وابسته مشخصا در طبقه بندی اختلالات روانی قرار میگیرد و نشانهها و تعاریف واضحی دارد.
نتیجهگیری
سخن پایانی اینکه همه ما در درونمان سرنخهای بی شماری داریم که به شیوههای زیاد ما را یاری و راهنمایی میکنند. دنیای درونی ما دنیای وسیعی از نشانهها است که از فکرها، عواطف، تجربیات، خاطرات، شهود و ناخودآگاه مان نشات میگیرند. وقتی تماس خود را با این سیستم قوی از دست بدهیم و تماما متمرکز بر بیرون و نیازهای دیگری باشیم، هیچگاه راه رسیدن به زندگی واقعی را پیدا نخواهیم کرد. رابطه، عرصهای برای ارضای نیازهای دو جانبه است؛ نه بخشش یک نفر و بهره مندی طرف مقابل. هر انسانی در درجه نخست مسئول زیستن و شادکامی خودش است؛ سپس میتواند دیگران را در این حیات شادمانه سهیم کند. به قولی تامل برانگیز، تمام هنر زندگی این است که بدانم در من چه میگذرد وقتی جهان در گذر است.
منابع:
خلاصه روانپزشکی کاپلان و سادوک. تالیف بنجامین سادوک، ویرجینیا سادوک و پدرو روئیز. ترجمه مهدی گنجی. نشر ساوالان
آسیب شناسی روانی. تالیف ریچارد هالجین و سوزان کراس ویتبورن. ترجمه یحیی سید محمدی. انتشارات روان
شناخت اختلالات شخصیتی. تالیف براد جانسون و کلی موری. ترجمه فاطمه سادات موسوی. انتشارات ما و شما
Family-intervention.com
Therecoveryvillage.com
YouTube (Dr.Todd.Grande)
پرفروشترین رمان کشور (کتابراه)
ستایش شده توسط دو تن از نویسندگان بزرگ جهان
ترجمه شده به دو زبان عربی و انگلیسی مطالبی که ممکن است به آن علاقه داشته باشید