شما در این مقاله با روانشناسی مثبت گرا و همینطور تاثیر شگفتانگیز مثبت گرایی در کیفیت زندگیتان آشنا خواهید شد. با ما تا پایان مقاله همراه باشید.
باربارا فردریکسون و مارتین سلیگمن محققانی هستند که در زمینهی روانشناسی مثبت گرا (روانشناسی مثبت) تحقیقاتی را انجام دادهاند. نظریات آنها نشان میدهد که احساسات مثبت نقشی اساسی در رشد انسانها دارد اما این بدان معنی نیست که احساسات منفی ارزشی ندارند.
احساساتی مانند دلهره، ترس و حتی عصبانیت و خشم نقش بسیار مهمی در رشد و توسعه انسانها بازی میکنند. هدف روانشناسی مثبت گرا ایجاد تعادل مطلوب بین تفکر مثبت و منفی است. ما در این مقاله به تاریخچهی شکلگیری روانشناسی مثبت گرا و نیز ابعاد و مزایای مثبت گرایی میپردازیم و همچنین سعی میکنیم اهداف روانشناسی مثبت گرا که متمرکز بر موفقیت و شادی انسانها است را مورد بررسی قرار دهیم و همچنین 2 ویدیو در مورد مثبت گرایی و مدیتیشن در این مقاله برای شما گنجانده شده است.
تاریخچهی پیدایش روانشناسی مثبت گرا :
باربارا فردریکسون، روانشناسی است که مقولهی عشق و انواع دیگر احساسات مثبت مانند شادی، الهام و غرور را از دریچهی علوم اجتماعی بررسی میکند، که ریشه در مطالعات تحقیقاتی، فرضیهها و دادهها دارد. کار فردریکسون در مورد مطالعهی احساسات مثبت مانند عشق، در سال 1998 آغاز شد. محتوای این نظریه در این تصور نهفته است که احساسات مثبت نقشی اساسی در بقای ما دارند. احساسات مثبت، مانند عشق، شادی و شکرگزاری، ایدههای جدید و خلاقانه را ارتقا میبخشد. هنگامی که افراد احساسات مثبت را تجربه میکنند، ذهن آنها گسترش یافته و به روی فرصتها و ایدههای جدید باز میشود.
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد دوره جامع خودشکوفایی کلیک کنید.
نظریهی گسترش و ساخت باربارا به طور قطعی نشان داد که احساسات مثبت ، نقشی اساسی در رشد انسان دارد. اما این بدان معنی نیست که احساسات منفی هیچ نقشی در رشد انسانها بازی نمیکنند. احساساتی مانند دلهره، ترس و حتی عصبانیت و خشم نقشهای بسیار مهمی را در رشد انسانها ایفا میکنند. هدف روانشناسی مثبت، ایجاد تعادل مطلوب بین تفکر مثبت و منفی است".
خب آن تعادل دقیقاً چه بود؟
به عنوان مثال، باربارا به "نسبت مثبت بودن" اشاره میکند که در کارهای جان گاتمن، محقق برجسته در زمینه ازدواج در جهان که سالها به مطالعه پویایی عاطفی بین زوجهای متاهل پرداخته است، از نزدیک انعکاس یافته است. به گفتهی جان گاتمن ازدواجهایی به شکوفایی میرسند که نسبت رفتار مثبت به منفی در حدود 5 به 1 است. اگر این نسبت کمتر باشد، ازدواج به مشکل بر میخورد و در صورتی که این نسبت 1 به 1 باشد، احتمالا شما در دادگاه برای طلاق هستید. هنگامی که مارتین سلیگمن برای اولین بار با کارهای باربارا فردریکسون روبرو شد، به همسرش گفت: "این دیدگاهی است که زندگی را تغییر میدهد!"
مارتین سلیگمن محققی با طیف گستردهای از تجربه در روانشناسی است. همانطور که مارتین سلیگمن اشاره کرد، هدف روانشناسی مثبت گرا این نیست که همهی احساسات منفی را کنار بگذارد و چهرهی افراد را به صورت چهرههایی با لبخند غیر تفکرآمیز تبدیل کند، بلکه "هدف روانشناسی مثبت گرا ، ایجاد تعادل مطلوب بین تفکر مثبت و منفی است".
مارتین سلیگمن، بنیان و هدف روانشناسی مثبت گرا را توصیف میکند. به زبان ساده، هدف روانشناسی مثبت کمک به شکوفایی افراد در زندگی، جوامع و جهان است. سلیگمن با پژوهشهایش، پایهی تئوری روانشناختی شناختهشدهی خود را با نام "درماندگی آموخته شده" پیریزی کرد. این نظریه که توسط دهها تحقیق مورد حمایت قرار گرفته است، توضیح میدهد که همانطور که انسانها و حیوانات میتوانند ناامیدی و درماندگی را یاد بگیرند پس میتوانند خوشبینی را نیز یاد بگیرند. او پس از نامیدن تئوری خود با "درماندگی آموخته شده"، توجه خود را به سایر صفات، ویژگیها و دیدگاههای قابل یادگیری معطوف کرد.
در همين زمينه کارگاه روانشناسي اکت به شما بسيار کمک خواهد کرد:
دوره روانشناسي اکت (همايش اکسيژن)
همايش اکسيژن علي ميرصادقي مبتني بر روانشناسي اکت ميباشد. اين کارگاه روانشناسي با درمان مبتني بر تعهد و پذيرش يا همان اکت به شما کمک ميکند که ذهن آگاهي و تمرکز خود را افزايش دهيد و بسياري از مشکلات به ظاهر حل نشدني زندگي خود را حل کنيد. الهام در بستر گل رز:
"الهام در بستر گل رز" داستان مشهوری است از زندگی سلیگمن، که جنبش روانشناسی مثبت گرا را آغاز کرد، تا حدودی به یک افسانهی عامیانه تبدیل شده است. داستان به این ترتیب پیش میرود:
دختر سلیگمن، که در آن زمان 5 ساله بود، سعی داشت تا توجه پدرش را جلب کند اما سلیگمن با او برخورد کرد. دخترش که از این رفتار ناراضی بود، از او پرسید که آیا او به یاد میآورد که او چگونه در 3 و 4 سالگیاش گله و شکایت مینموده و در حال غر زدن بوده است؟ دخترش به او گفت که وقتی 5 ساله شد تصمیم گرفت غر زدن را متوقف کند، و اگر او بتواند جلوی غر زدن را بگیرد، پس میتواند از لجاجت دست بکشد. این آشکارسازی آن چه درست بود، به جای تکیه بر آن چه اشتباه بود، منجر به ترویج آن چه شد که سلیگمن در طول حرفه خود به عنوان رئیس APA به راه انداخته بود. اینکه ما باید به فرزندان و خودمان یاد دهیم که به جای نقاط ضعفمان به نقاط قوتمان تکیه کنیم.
ابعاد روانشناسی مثبت گرا :
روانشناسی مثبت گرا یک رویکرد علمی در مطالعهی افکار، احساسات و رفتار انسانها است؛ که به جای تمرکز بر روی نقاط ضعف، بر روی نقاط قوت میکند. به طور خلاصه مثبت گرایی بر روی حوادث و تأثیرات مثبت در زندگی تمرکز میکند. از جمله ابعاد روانشناسی مثبت گرا:
1. تجربیات مثبت (مانند خوشبختی، شادی، الهام و عشق).
2. حالات و صفات مثبت (مانند شکرگزاری، مقاومت و شفقت).
3. نهادهای مثبت (بکارگیری اصول مثبت در کل سازمانها و نهادها).
روانشناسی مثبت گرا به عنوان یک رشتهی مطالعاتی، بیشتر وقت خود را صرف تفکر در مورد موضوعاتی مانند نقاط قوت شخصیت، خوشبینی، رضایت از زندگی، خوشبختی، بهزیستی، قدردانی، دلسوزی (و همچنین شفقت)، عزت نفس، اعتماد به نفس و امید میکند. این ابعاد مثبت گرایی به منظور یادگیری چگونگی کمک به شکوفایی افراد و زندگی بهترشان مورد مطالعه قرار میگیرند.
اهداف اصلی روانشناسی مثبت گرا :
روانشناسی مثبت گرا حوزهای از روانشناسی میباشد که بر موفقیت انسان و شادی او تمرکز میکند و موفقیت و شادی از اهداف اصلی روانشناسی مثبتگرا است.
برخلاف حوزههای پیشین روانشناسی، روانشناسی مثبت گرا به آسیب اختلالات روانی و درمان آنها توجهی ندارد و بیشتر تمرکزش بر روی زندگی شادتر انسانها است. در حالی که روانشناسان بالینی بر درمان ناراحتیها و اختلالات روحی و روانی انسانها تمرکز میکنند، روانشناسان مثبتگرا به شادی انسان و ارتقای سلامت روان او توجه میکنند. با آموزش انسانها برای اینکه بر نقاط مثبتشان تمرکز کنند میتوان رشد و شکوفایی آنها را تقویت کرد.
روانشناسی مثبت گرا و سازمانها:
روانشناسی مثبت و سازمانها، مورد بحث بسیاری از سازمانها بوده است. مثبت گرایی در سازمانها میتواند به رهبران کمک کند تا این زمینهی کاری مهم را که در آن هویت افراد تعریف میشود، درک کنند؛ جایی که فرصتهایی برای رشد و تعامل فراهم میشود. ایجاد و حفظ مثبت گرایی در محیط کار، خرد جمعی را قادر میسازد تا فعال شود و به طور موثر زندگی کنند زیرا مثبت گرایی از تواناییهای فردی و جمعی انسان پشتیبانی میکند. سازمانهای مثبتگرا تلاش میکنند تا رفاه همهی اعضای خود را افزایش دهند زیرا آنها از این طریق نقشی که در چگونگی تعریف زندگی خود دارند را از طریق کارهایی که برعهده دارند ایفا میکنند. اکنون به بررسی این سوال میپردازیم که: روانشناسی مثبت گرا در سازمان چیست و چگونه میتواند به بهبود زندگی ما در محل کار کمک کند؟
تأثیر کار بر سلامتی به طور سنتی موضوع روانشناسی شغلی بوده است، اما اخیراً با الگوی روانشناسی مثبت مورد بررسی قرار گرفته است. روانشناسی مثبت گرا در سازمان، به دلیل نیاز به مطالعه سیستماتیک مجموعه پدیدههای سازمانی مثبتگرا که تا آن زمان تا حد زیادی نادیده گرفته میشد، متولد شد. روانشناسی مثبت گرا در سازمان، یک مطالعه علمی است که نه تنها کارکنان را به چالش میکشد بلکه موجب ارتقای آنان میشود. پیشنهاد ما این است که برای سنجش مثبت گرایی در سازمان، سوالاتی درمورد اینکه چه چیزی درست اتفاق میافتد، چه چیزی باعث ارتقای سطح کیفی زندگی میشود، چه چیزی باعث ایجاد انگیزه میشود و چه چیزی به عنوان تجربه خوب تلقی میشود، را مطرح کنیم.
آیا از میزان شکوفایی خود اطلاع دارید؟ پیشنهاد میشود تست بهزیستی روانشناختی ریف را همین الان انجام دهید.
تست سرمایه روانشناختی ریف مزایای روانشناسی مثبت گرا:
ذکر همهی مزایای روانشناسی مثبت گرا غیرممکن است، اما ما سعی خواهیم کرد یک مرور کلی بر برخی از تأثیرگذارترین نتایج روانشناسی مثبت گرا داشته باشیم. به طور کلی، بزرگترین مزیت بالقوهی روانشناسی مثبت این است که به ما قدرت تغییر دیدگاه را میآموزد. این دیدگاه شامل تمرکز بر تکنیکها، تمرینات و حتی کل برنامههای مبتنی بر روانشناسی مثبت است، زیرا یک تغییر نسبتاً کوچک در دیدگاه فرد میتواند منجر به تغییراتی حیرتانگیز در بهزیستی و کیفیت زندگی او شود. تزریق کمی خوش بینی و قدردانی بیشتر به زندگی شما عملی ساده است که میتواند موجب شود که دیدگاه مثبتتری نسبت به زندگی داشته باشید. مطمئناً هیچ روانشناس مثبت گرایی به شما نمیگوید که فقط در مورد زندگی مثبت بیاندیشید، رفتار کنید و تمرکز کنید؛ تعادل مهم است. روانشناسی مثبت گرا برای جایگزینی روانشناسی سنتی ایجاد نشده است، بلکه به این دلیل ایجاد شده است که روانشناسی سنتی را با یک نگرش مثبت تکمیل کند. که به اندازه همان تعصبات منفی روانشناسی در چند دهه گذشته قوی است.
چگونه میتوان مثبت گرایی را آموخت؟
وینستون چرچیل یک بار گفت: "یک فرد بدبین، سختی و گرفتاری را در هر فرصتی میبیند؛ اما یک فرد خوشبین و مثبتگرا فرصت را در هر سختی میبیند." تحقیقات نشان میدهد که به طور متوسط، انسانها تمایل بیشتری به اینکه فردی خوشبین و در پی مثبتگرایی باشند دارند. حال چگونه میتوان مثبت گرایی را آموخت؟ از نظر بسیاری از روانشناسان، مثبت گرایی نشاندهندهی این باور است که نتایج رویدادها یا تجربیات به طور کلی مثبت خواهد بود. مثبتگرایان احتمالاً دلایل شکست یا تجارب منفی را موقتی میدانند. چنین دیدگاهی افراد مثبتگرا را قادر میسازد تا به راحتی تغییر را ایجاد کنند.
مثبت گرایی به معنای اشتیاق به داشتن فکرهای خارقالعاده یا امید بخش نیست. مثبت گرایی روشی است که موجب میشود فرد در نگریستن به جهان، آزادی عمل بیشتری داشته باشد. مثبتگرایان دیدگاه سالمتری دارند و تمایل دارند عمر طولانیتری نسبت به همتایان بدبین خود داشته باشند. همچنین کمتر به اثرات منفی بیماری، خستگی و افسردگی حساس هستند. با این حال یک باور هر چند غیر واقعی، در مورد این که آیندهی فرد فقط سرشار از رویدادهای مثبت خواهد بود میتواند منجر به ریسکهای غیر ضروری، به ویژه در زمینهی سلامتی و مالی آنها شود. افرادی که مثبت گرایی بیشتری دارند، مدیریت بهتری در درد، بهبود عملکرد ایمنی و قلبی عروقی و عملکرد بدنی بیشتری دارند. مثبت گرایی به کاهش اثرات منفی بیماری جسمی کمک میکند و به طور کلی با نتایج بهتر سلامتی همراه است. افراد مثبتگرا تمایل دارند در سختیها به دنبال معنا باشند، که میتواند آنها را از مقاومت بیشتری برخوردار کند.
مثبت گرایی چگونه بر روابط عاشقانه تأثیر میگذارد؟
مثبت گرایی چگونه بر روابط عاشقانه تاثیر میگذارد؟ نگرش مثبت میتواند طرفین رابطه را به هم نزدیکتر کند، اما مثبت گرایی بیش از حد میتواند منجر به انتظارات بالا شود که برای هرکسی غیر ممکن است. زوجهایی که مثبت گرایی بیش از حدی دارند ممکن است نتوانند مهارتهای حل مساله را که در طی زمانهای دشوار نیاز دارند، ایجاد کنند. این میتواند منجر به کیفیت رابطهای پایین بین آنها شود.
همچنین در همین رابطه به شما پیشنهاد میکنیم تا پادکست تاثیر هیجانات مثبت را بشنوید.
خوش بینی ( مثبت گرایی )، بدبینی و واقع بینی:
برخی از افراد مثبت گرا دائماً انگیزههای خیرخواهانهای نسبت به دیگران دارند و شرایط را به بهترین وجه ممکن تفسیر میکنند. افراد مثبتگرا به راحتی حالت درونی خود را از شرایط بیرونی جدا میکنند. مثبت گرا بودن لزوما همیشه "بهترین" استراتژی نیست. تحقیقات نشان میدهد که ایجاد یک حالت میانی با مقدار کمی خوشبینی ( مثبت گرایی )، بدبینی و واقع بینی ممکن است بهترین راه را برای ایجاد مقاومت در برابر مشکلات و دستیابی به اهداف فرد فراهم کند.
رابطه خودشکوفایی و مثبت گرایی :
خود شکوفایی یکی از مهمترین مباحث مورد بررسی در روانشناسی مثبتگرا است. خودشکوفایی نه تنها به بسیاری از مفاهیم مثبت گرایی مربوط میشود، بلکه کلید بهبود کیفیت زندگی برای مردم در سراسر جهان است. کشف تکههای پازل خود شکوفایی و یادگیری نحوهی به کارگیری موثر مولفهها در زندگی واقعی، پیامدهای فوق العادهای در نحوه زندگی، عشق ورزیدن و ارتباط افراد با یکدیگر دارد. در همین رابطه نیز پیشنهاد میشود به پادکست شکوفایی تا شادمانی گوش فرا دهید.
خودشکوفایی از مرزهای خوشبختی یا رفاه ساده عبور میکند. این طیف گستردهای از ساختارهای مثبت روانشناختی را در بر میگیرد و دیدگاه جامعتری در مورد معنای احساس خوب و شاد بودن ارائه میدهد. به گفته دکتر مارتین سلیگمن، خودشکوفایی پنج مولفه دارد.
پنج مولفه مهم خودشکوفایی:
1.هیجانات مثبت: (چقدر هیجانات مثبت را تجربه میکنیم، با توجه بر این که محوریت زندگی نباید بر مبنای شادی باشد.)
2.مجذوب شدن: (درگیر شدن با زندگی، اینکه من نقاط قوت زندگی را پیدا بکنم و بر مبنای نقشه راه برای خودم پیش بروم.)
3.معنا: (معنایی برای خود در زندگی داشته باشم.)
4.دستاورد: (دستاوردی را برای خود بسازم.)
5.روابط مثبت
مهمترین سوالات در خود شکوفایی این است:
با استفاده از این الگو به عنوان چارچوب خود، میتوانیم خودشکوفایی را به عنوان مهمترین مولفه در زندگی ایجاد کنیم. افزایش احساسات و هیجانات مثبت، درگیر شدن و مجذوب شدن با دنیا و کار (یا سرگرمیها)، ایجاد روابط عمیق و مثبت، داشتن معنایی در زندگی و ساختن دستاوردهایی در زندگی؛ همه از نتایج خودشکوفایی است. با این 5 مولفه میتوانیم معنا و هدف خود را در زندگی پیدا کنیم و از طریق پرورش و به کارگیری نقاط قوت و استعدادمان به اهداف خود برسیم. خودشکوفایی و مثبت گرایی به معنای تحقق بخشیدن زندگی، انجام وظایف معنی دار و ارزشمند و ارتباط با دیگران در سطح عمیق تر است. در اصل زندگی را خوب زندگی کردن است.(سلیگمن)
ایدهی خودشکوفایی به عنوان یک مفهوم جداگانه اما مرتبط با شادی و رفاه، مدتها پیش آغاز شد. اما به طور رسمی توسط دکتر سلیگمن در سالهای اولیهی روانشناسی مثبتگرا مطرح شد. سلیگمن در ابتدا معتقد بود که خوشبختی از سه عامل تشکیل شده است: احساسات مثبت، درگیری (مجذوب شدن) و معنا. با این حال پس از بررسی دقیقتر در مورد خوشبختی، او کشف کرد که برخی از عوامل مهم در "زندگی خوب" که او سعی در تعریف آن داشت، در این مولفه وجود ندارد. وی پس از انجام کند و کاوهایی دو مولفهی از دست رفته را شناسایی کرد: دستاورد (یا نیاز به موفقیت) و روابط مثبت. اگرچه تحقیقات در مورد خودشکوفایی پربار بوده است، اما کار آسانی نبوده است. تحقیقات در مورد خودشکوفایی اغلب دشوارتر از تحقیق در مورد سایر موضوعات روانشناسی است. اکثر روانشناسان اتفاق نظر دارند که خود شکوفایی شامل بهزیستی، خوشبختی و رضایت از زندگی است. با این حال حتی این اجزای خودشکوفایی نیز مولفههای فرعی خود را دارند، از جمله:
روانشناسی اکت و مثبت گرایی :
پذیرش و تعهد درمانی یا روانشناسی ACT (مانند کلمه "عمل" تلفظ میشود)، رویکردی آگاهانه برای پذیرش مشکلات زندگی برای بهبود کیفیت کلی زندگی فرد است. این نوعی رواندرمانی است که به درمان رفتاری شناختی وابسته است و به افراد کمک میکند تا بر زمان حال تمرکز کنند و احساسات طاقت فرسا و دشوار را بپذیرند و بر طبق آن پیش روند. اگرچه مدت درمان ممکن است از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد، اما میتواند به تأثیر تأثیرات عاطفی منفی کمک کرده و تفکر شما را در مورد درمان افسردگی، اضطراب و سایر اختلالات روانی مشابه تغییر دهد.
چگونه میتوان احساسات دردناک را پذیرفت؟
غالباً در زندگی روزمره، احساسات سنگینی به سمت ما میآید که پردازش آنها بسیار دردناک است. اکت ما را تشویق میکند که این احساسات را به محض ظهور بپذیریم. هرچه احساس را زودتر بپذیرید، زودتر میتوانید آنها را در خود درمان کنیم. مهم است که به یاد داشته باشید که احساسات واقعیت درونی شما نیستند و میتوانند به همان سرعتی که بروز میکنند از بین بروند. آنها فقط تا زمانی که شما به آنها اجازه میدهید قدرت دارند.
خود را به عنوان یک فیلتر تصور کنید. وقتی حسی به سمت شما میآید، اجازه دهید مانند مایع از درون شما عبور کند. در مورد احساسات وسواس به خرج ندهید و به او این توانایی را ندهید که در یک فکر تشدید کننده دیگر قرار بگیرد. به آن زمان دهید تا از شما عبور کند، آن را مانند موجی تصور کنید که سرانجام فروکش میکند. روانشناسی اکت و مثبت گرایی هر دو تقریبا در یک زمان در تاریخ روانشناسی ظاهر شدند. از زمان تاسیس، روانشناسی مثبت همیشه زندگی معنادار را به عنوان یک رکن اصلی در نظر گرفته است. به همین ترتیب، در اکت حرکت به سمت زندگی ارزشمند معنادار نیز یک فرآیند اصلی است. روانشناسی مثبت گرا یک حوزهی جداگانه از روانشناسی اکت نیست، بلکه روانشناسی اکت نیز تاکید دارد که برای درمان باید روی جنبههای مثبت تمرکز کرد.
کلام آخر:
روانشناسان معتقدند که مثبت گرایی ویژگیای است که به راحتی میتوانید آن را بیاموزید. مطالعات نشان دادهاند که شما میتوانید احساس خود را تغییر دهید. مثبت گرایی قطعا میتواند یک ویژگی باشد که آن را آموخت. فقط به این دلیل که در بیشتر مواقع بدبین بودهاید، به معنای این نیست که همیشه فردی بدبین باشید. هر آن چه که تجربه میکنید را میتوانید در یکی از این دو دسته قرار دهید: تجربه مثبت یا منفی. انتخاب شما است که فردی مثبتنگر یا منفینگر باشید. شرایط خودش را نشان میدهد و این ما هستیم که تصمیم میگیریم چگونه در برابر آنها عکسالعمل نشان دهیم. اگر تلاش آگاهانه داشته باشیم تا در هر تجربهای که داشتهایم، نکات مثبت را پیدا کنیم، در عین کسب خردمندی (که بسیار ارزشمند است)، خیلی سریعتر از عقب ماندگیهایمان عبور خواهیم کرد. در آخر توصیه میکنیم برای کسب فاکتورهای خودشکوفایی و رسیدن به مثبت گرایی در دورهی 80 ساعته خودشکوفایی دکتر علی میرصادقی که یکی از مولفههای آن مثبت گرایی است شرکت کنید.
پیشنهاد ویژه ما، دوره شکوفایی به همراه ۱۰ جلسه مشاوره:
دوره هشتاد ساعته غیرحضوری در ۸ ترم | شکوفایی
این دوره مبتنی بر روانشناسی مثبتنگر و بر اساس آموزههای رئیس سابق انجمن روانشناسی آمریکا و پدر روانشناسی مثبتنگر (دکتر مارتین سلیگمن) میباشد و اکثر درسهای آن توسط پژوهشهای فرا تحلیل و دانشگاهی به اثبات رسیده است.
در صورتی که امکان شرکت در دوره را ندارید کتاب زیر را بخوانید :
کتاب راهبی که فراری اش را فروخت
کتاب راهبی که فراریاش را فروخت ، روزنهای از بعد برتر وجودتان را برای شما به نمایش میگذارد، روزنهای که هیچگاه به آن توجهی نکردهاید.
این کتاب یکی از پرفروشترین کتابهای بینالمللی است و در حال حاضر به ۷۰ زبان مختلف ترجمه شده است.
مطالبی که ممکن است به آن علاقه داشته باشید
کتاب راهبی که فراری اش را فروخت
کتاب راهبی که فراریاش را فروخت ، روزنهای از بعد برتر وجودتان را برای شما به نمایش میگذارد، روزنهای که هیچگاه به آن توجهی نکردهاید.
این کتاب یکی از پرفروشترین کتابهای بینالمللی است و در حال حاضر به ۷۰ زبان مختلف ترجمه شده است.