رهبر و یا مدیر بودن با یکسری مسئولیتها همراه است، از جمله رسیدگی به مسائل مربوط به محل کار. شما معمولاً به عنوان مسئول بسیار مورد انتظار دیگران هستید و مدیریت یک تیم میتواند باعث ایجاد استرس در شما شود. لازم به ذکر است که دوره رهبری و لیدرشیپ کمک شایانی در زمینه رهبری به شما میکند.
در اینجا چندین اشتباهات رایج در رهبری وجود دارد که بسیاری از رهبران با آنها دست به گریبانند.
1.تواضع نداشته باشید.
داشتن یک موقعیت قدرتمند ممکن است برای شما مفید باشد، اما مهم این است که شما و کارمندان خود بدانید که از کاستیهای خود بالاتر نیستید.
جو كيارلو، صاحب دو حق شركت مورفی بازرگانی و مالی، گفت: "رهبران نبايد از تشخيص ناكامیهاي خود بترسند."، "همه ما در برهه ای زمین میخوریم، اما آنچه واقعاً مهم است نحوه برداشت خود و آموختن از اشتباهات خود است. این همان چیزی است که به رشد ما کمک میکند و ما را قویتر میکند."
وقتی کارمندان به این موضوع پی ببرند که شکست امری طبیعی است، حتی رهبران ، احساس اعتماد به نفس بیشتری خواهند داشت.
2. کارهای غیر ضروری را بر عهده بگیرید.
رهبران به طور معمول استخدام میشوند یا در سمتهای خود ارتقا مییابند زیرا آنها میدانند چه کاری باید انجام شود و چگونه این کار را انجام دهند. این ممکن است با این ذهنیت همراه باشد که "اگر میخواهید کاری درست انجام شود، خودتان آن را انجام دهید"، که میتواند یک نگرش خطرناک هنگام مدیریت تیم باشد.
تکمیل یا تغییر کار کارمندان به دلیل اینکه مورد پسند شما نیست، یا واگذار نکردن وظایف نه تنها کار بیشتری برای شما ایجاد میکند بلکه تیم شما را از رسیدن به پتانسیل کامل باز میدارد.
3. به تواناییهای خود ایمان نداشته باشید.
شما به یک موقعیت رهبری گماشته شدهاید، زیرا افراد به قضاوت شما اعتماد دارند. به طور مداوم متکی کردن خودتان به دیگران موجب میشود قبل از اینکه بدانید، اعتماد از بین برود. از اطاعت از غریزه درونی خود نترسید.
در حالی که گوش دادن به دیگران، کارمندان و مشتریان مهم است، گاهی اوقات این کار میتواند بسیار خطرناک باشد. اگر واقعا ً به کاری که میکنید ایمان دارید، فقط گاهی اوقات به حرفشان گوش کنید. موران، بنیانگذار و مدیر عامل میگفت: "به نیروی درونی خود وفادار باشید."
4. چشم اندازی نداشته باشید.
بدون چشم انداز، یک شرکت در پیشرفت مشکل خواهد داشت. به عنوان یک رهبر ، این وظیفه شماست که علاوه بر اینکه هر یک از اعضا را برای رسیدن به چشم اندازتان مسئول بدانید، انتظارات و اهداف خود را نیز تعیین کنید.
فورد میگفت: "عدم دیدگاه منجر به پروژههای نا متمرکز، برنامهریزی نامناسب منابع، معیارهای نادرست برای موفقیت خواهد شد."، "رهبری سازمانی باید از دیدگاهی حمایت کند که کل سازمان را همسو کند و آنها را قادر سازد تا به طور موثر در جهت اهداف مشترک کار کنند."
به گفته فورد، اگر میخواهید استعداد را جذب و حفظ کنید، باید با دیدی روشن فرهنگ سازی کنید.
5. از تیمتان بخواهید شما را دوست داشته باشد.
به عنوان یک رهبر ، نقش شما این نیست که لزوما مورد دوست داشته شدن توسط کارمندانتان واقع شوید، بلکه باید مورد احترام قرار گیرید و با تیم خود رابطه خوبی داشته باشید. مدیران جدید غالباً از همتای خود به رئیس منتقل میشوند و آنها میتوانند سرسخت یا بیش از حد آسان گیر باشند.
این که از تیمتان بخواهید شما را دوست داشته باشند موجب میشود که قضاوت آنها را درباره عملکرد خود و آسیب رساندن به پیشرفت شرکت حس کنید. این به این معنی نیست که نباید با هم به راحتی صحبت کنید و بر سر موضوعی توافق کنید بلکه بدان معنا است که بیشتر بر روی انجام کار عالی و توانمندسازی تیم خود برای موفقیت تمرکز کنید.
در نهایت، اشتباه کردن تنها راه یادگیری است. به عنوان یک رهبر ، دیدن اشتباهات دیگران میتواند به شما کمک کند که از آنها فاصله بگیرید و با اصلاح دوباره اشتباهاتشان مجددا به سمتشان بروید و یک تیم موفق و شاد بسازید.
6. انتظارات مشخصی را برای کارکنان ترسیم کنید.
تیمهای شما باید بدانند که از آنها چه انتظاری میرود. مسیری که با اهداف و انتظارات مشخص ارائه میشود برای دستیابی به اهداف سازمانی کاملاً ضروری است. بدون آن، کارکنان از لحاظ روحیه رنج میبرند و ناراضی میشوند. برخی ممکن است احساس کنند که به غیر از جمع آوری فیش حقوقی، کاری برای انجام دادن ندارند.
7. از درگیری بین کارکنان پرهیز نکنید.
یکی از دشوارترین تنظیماتی که رهبر جدید باید انجام دهد، یادگیری نحوه کنترل اختلافات یا مسائل است. شما میخواهید در عین پرهیز از درگیری احتمالی، منصف و متعادل باشید، اما، گاهی اوقات این دشوار است.
مارک فلدمن، معاون بازاریابی در Stynt، گفت: "مدیران اغلب از درگیری دور شوند و سعی کنند به هر قیمتی از آن دوری کنند." "اما وقتی مسائل عملکردی یا شخصی مورد رسیدگی قرار نمیگیرند، آنها تضعیف میشوند و لحنی کلی ایجاد میکنند که فوریت تصحیح اشتباهات را به حداقل میرساند. اگر مسئلهای وجود دارد، بهتر است بلافاصله در شرایط تازهای آن را حل کنید."
فلدمن بیان کرد که بسیاری از مسائل مربوط به بیکفایتی یا عملکرد ضعیف در واقع نتیجه انتظارات نادرست هستند.
8. به دروغ و شایعه پراکنی در بین کارکنان اهمیت دهید.
یک مدیر سهل انگار میتواند محیطی سمی را ایجاد کند که در آن عادتهای ناخوشایند مانند دروغ گفتن، تقلب یا شایعات میتوانند رشد کنند. رهبران قوی درک میکنند که صداقت اساسی برای موفقیت است. آنها رفتار خود را به روشی قابل احترام و صادقانه انجام میدهند و میدانند که برای کارمندان خود الگو هستند.
این شامل عدم شایعه سازی میشود. شنیدن نگرانیهای مردم یک چیز است، اما وقتی یک نفر بدون توجیه شروع به بدگویی در مورد شخص دیگری میکند، یک رهبر خوب دور آن را باید خط بکشد.
9. ارتباطات خوب و سازندهای را برقرار نکنید.
احساس میکنید بازخورد کافی به تیم خود ارائه نمیدهید؟ آن وقت نوبت به بازنگری در خطوط ارتباطی در سراسر شرکت است.
داشتن ارتباطات آزاد را در اولویت قرار دهید. این نیاز را در جلسات هفتگی تکرار کنید و بر اهمیت پاسخهای به موقع در تیمتان تأکید کنید. درست همانند زمانیکه که یک تیم فروش قوی در کوتاهترین زمان ممکن به یک مشتری پاسخ میدهد، شما باید در همان روز به ایمیلهای خود پاسخ دهید. من به عنوان بخشی از فرآیند مدیریت زمان، تنها چند سهمیه ۱۵ دقیقهای را در طول روز برای پاسخ به ایمیل تخصیص میدهم.
10. آموزش مداوم و پاداش را فراموش کنید.
آموزش مداوم نه تنها برای فرد، بلکه برای کل شرکت حیاتی است. هزاران سمینار آنلاین برای تقریباً هر رشتهای به ویژه در بازاریابی دیجیتال وجود دارد. بیشتر آنها رایگان هستند، اما برای کسانی که اینگونه نیستند، میتوانید پول پرداخت کنید یا با سازمانهای آموزشی رابطه برقرار کنید.
مرحله بعدی آموزش انگیزه بخشی است: به طور مداوم به کارمندان خود انگیزه دهید، خواه تیم اجرایی باشد یا افراد پایین گروه. به نظر من موثرترین راه داستان سرایی خوب به سبک قدیمی است. من به طور مرتب نقل قولهایی از رهبران مورد علاقه خود مانند استیو جابز و تونی رابینز را با تیم اجرایی خود به اشتراک میگذارم. این کار را اوایل هفته امتحان کنید تا هفته را با یک حرکت تازه شروع کنید.
در نهایت پاداش. اگر یک کارمند برتری داشته باشد، پاداش ناچیزی فراهم میکند. حتی ۵۰ تا ۱۰۰ دلار میتواند آن کارمند را به سطح جدیدی ببرد. اشتباهات رهبری اجتناب ناپذیر است، اما کسانی که از اشتباهات درس میگیرند رشد را تجربه میکنند و کسانی هستند که اغلب شکست نمیخورند.
11. فکر کنید که همه چیز را میدانید.
هیچ چیز بدتر از کار کردن برای یک رئیسی نیست که معتقد است همه چیز را میداند و فکر میکند که همه زیر دست آنها هستند تا به آنها دستور بدهد. موفقترین رهبران هرگز تصور نمیکنند که بیشتر از افرادی که رهبری میکنند، بدانند. آنها ادعا میکنند که در همه چیز متخصص هستند. در عوض، آنها از مهارتها و دانش کارکنان خود بهرهبرداری میکنند.
آنها کارمندان خود را به مشارکت در ایدهها تشویق میکنند. بهترین رهبران میدانند که آنها باید کارمندان خود را در کار درگیر کنند و برای آنها سهم مهمی قائل شوند. آنها میدانند که مهارت و بینش ترکیبی یک تیم بسیار بیشتر از دانش فردی است.
12.به گوش دادن به دیگران بیعلاقه باشید
یکی از دلایل عمده احساسات منفی کارمندان این است که احساس میکنند آنها شنیده نمیشوند یا نظرات یا عقاید آنها در نظر گرفته نمیشود. این اتفاق میافتد وقتی رهبران گوش دادن فعال را انجام ندهند. آنها نتوانند نگرانیها را پیگیری کنند یا قولهایی را که دادهاند پیگیری کنند. نتیجه از دست دادن اعتماد به نفس، اعتماد و وفاداری کارکنان است. رهبران موفق میدانند چگونه با همدلی گوش دهند. آنها همیشه مایلند به سوالات پاسخ دهند، مسائل را روشن کنند و به نگرانیها پاسخ دهند.
13.مدیریت در سطح خرد را در دست بگیرید و اجازه ندهید کارکنان بدرخشند.
رهبران ضعیف غالباً مدیران خرد هستند و هرگز به کارمندان خود اعتماد کامل ندارند تا بدون نظارت مستمر کار خود را انجام دهند. آنها نقاط قوت و مهارت اعضای تیم خود را درک نمیکنند و اجازه رشد به کارمندان را نمیدهند. رهبران خوب وقت خود را برای ارزیابی تواناییها و مهارتهای هر یک از اعضای تیم اختصاص میدهند. آنها کارکنان خود را در تعیین اهداف و ایجاد اهداف مشخص درگیر میکنند تا هرکس نقش خود را در موفقیت نهایی تیم ایفا کند.
14.اهمیت هوش هیجانی را نادیده بگیرید.
بسیاری از رهبران ضعیف فاقد هوش هیجانی هستند. آنها نمیتوانند خسارتی را که هنگام گرفتار شدن متحمل میشوند ببینند و اجازه میدهند احساساتشان نتیجه لازم را به آنها بدهد.
رهبران موفق آموختهاند كه احساسات خود را كنترل كنند و در هنگام بحران آرام باشند. آنها به روحیه کارکنان خود توجه میکنند. آنها میدانند چگونه دیگران ستایش کنند و وقتی با یک عقب نشینی روبرو میشوند دیگران را تشویق کنند. آنها اهمیت ایجاد یک فضای مثبت را در جایی که کارکنان انگیزه دارند، درک میکنند. هوش هیجانی در کنار ارتباطات قرار دارد تا به رهبران موفق در یافتن راههایی برای حل تعارضات کمک کند.
نتیجه گیری
به طور کلی هیچ کس کامل نیست و خطا و اشتباه از هرکسی سر میزند. باید بدانید همیشه جا برای یادگیری و رشد در شما وجود دارد و در عین حال به کارمندانتان نیز کمک میکنید تا همین یادگیری و رشد را داشته باشند.
در همین زمینه دوره رهبری اسطورههای زندگی و سازمان به شما بسیار کمک خواهد کرد:
دوره اسطورههای زندگی و سازمان
این دوره برای کسانی است که میخواهند فلسفهی زندگی را درک کنند، میخواهند تاثیرگذارتر از قبل باشند، از زندگیشان رضایت بیشتری داشته باشند، روابط بهتری با دیگران داشته باشند و کسانی که دوست دارند کشف کنند برای چه کاری به دنیا آمدهاند، مناسب است.
در صورتی که امکان شرکت در دوره را ندارید کتاب زیر را بخوانید :
کتاب مدیر الهام بخش
اگر قصد دارید به مدیری الهام بخش تبدیل شوید که به کارکنانش کمک میکند لذت را در کار باکیفیت پیدا کنند، کتاب مدیر الهام بخش برای شما نوشته شده است. مطالبی که ممکن است به آن علاقه داشته باشید
کتاب مدیر الهام بخش
کتاب مدیر الهام بخش اثر باب سالو بر پایهی روانشناسی کنترل درونی تدوین شده است. هدف از نگارش این کتاب کمک به شماست تا بهترینها را از درون کارمندانتان بیرون بکشید و مدیریت موثری داشته باشید.