چرا برخی از افراد به روانشناس خود دروغ میگویند؟ این امری کاملاً نامتعارف است، درست است؟ شما برای ملاقات با درمانگر خود هزینه میکنید، پس چه فایدهای خواهد داشت اگر به او دروغ بگویید؟ در ادامهی این مقاله با ما همراه باشید.
چرا برخی افراد به روانشناس خود دروغ میگویند؟
طبق مطالعهای که در سال 2016 در فصلنامه مشاوره روانشناسی منتشر شد، از 547 مراجعه کننده روان درمانی بزرگسالان، 93 درصد اعتراف کردند که در برخی موارد به درمانگر خود دروغ گفتهاند. در درمان، "حقیقت" چیزی است که با گذشت زمان ظاهر میشود، زمانی که یک رابطه قابل اعتماد بین درمانگر و بیمار به وجود میآید. پس چرا برخی افراد به درمانگر خود دروغ می گویند؟
1. احساس شرمندگی یا ترس از حقیقت:
رایجترین دلیل دروغ گفتن بیماران به درمانگر خود همان دلیل دروغ گفتن افراد به نزدیکانشان است، شرم و ترس از قضاوت. این دروغها میتواند در مورد مصرف مواد، تجربههای جنسی یا عاشقانهای باشد که از آن احساس بدی دارند، و حتی افکار غیرمعمولی که دارند باشد. سارا دختری است که در اواسط 30 سالگی، اغلب جذب مردانی میشود که برای او غیرقابل دسترس بودند (به او تمایلی نداشتند). برای او چند برخورد هیجان انگیز رخ داد که حتی منجر به یک رابطه واقعی نشد و به او احساس تهی شدن و گم شدگی دست داد. هنگامی که او می خواست مستقیما با یکی از این مردان وارد رابطه عاطفی شود، درمانگر او نگرانیهایش را به سارا بیان کرد که این را به عنوان یک تجربه گذرا در نظر بگیرد. بدون اینکه حتی بفهمد که این کار را میکند، گزارش برخورد خود با این مرد را به درمانگر خود متوقف کرد. سرانجام، مشخص شد که او این موضوع را از جلسات خود حذف کرده است و آنها قادر به رسیدگی به احساسات او در مورد این تجربه نیستند.
2. عدم اعتماد بین فرد و درمانگر:
در درمان شما احساسات و خاطرات دردناک تان را آشکار می کنید. "قانون اساسی درمان، گفتن هر آنچه به ذهن شما می رسد" است. این بسیار دشوارتر از آن است که به نظر می رسد، به خصوص اگر سابقه این را دارید که به شما خیانت شده است و در اعتماد به مردم مشکل دارید. ضروری است که اعتماد از همان ابتدا برقرار شود. باید احساس کنید که درمانگر به شما احترام میگذارد و شخصی است که میتواند از شما انتقاد کند. در بعضی مواقع، ممکن است احساس کنید که درمانگر خود را دوست دارید و عاشق او هستید یا حتی از آن متنفر هستید. بیان این احساسات شدید دشوار است. گفتگو با درمانگر باید آسان باشد و او باید بتواند بدون قضاوت به صحبتهای شما گوش دهد. اگر متوجه شدید که نسبت به درمانگر خود بیاعتماد هستید، آن را مطرح کنید! با گذشت زمان، اگر این احساس ادامه پیدا کند، ممکن است زمان رجوع به یک درمانگر جدیدی باشد. تنها از طریق رابطه اعتمادآمیز با یک درمانگر است که حقیقت آشکار میشود.
3. عدم پذیرش حقیقت:
اغلب اوقات، ممکن است یک بیمار قصد داشته باشد که صداقت داشته باشد، اما آمادهی پذیرش حقیقت در مورد خود یا شخص نزدیک به خود نیست. همهی ما با یک داستان یا "روایت" دربارهی خودمان به سراغ درمانگر میرویم. با پیشرفت درمان، روایت شروع به تغییر کردن میکند و ما چیزهای جدیدی درباره خود و دیگران میفهمیم که ممکن است مایل به دیدن یا شنیدن در مورد آنها نباشیم.
4. احساس خجالت زدگی:
مطالعهای در سال 2015 نشان داد 61٪ از شرکت کنندگان، دلیل اصلی عدم صداقت با درمانگر خود را ناشی از خجالت میدانند. باری فاربر، یکی از نویسندگان کتاب اسرار و دروغها در روان درمانی، در مصاحبهای به مجله تایم گفت: "بیشتر اوقات، ما میخواهیم بهترین خود را ارائه دهیم. بنابراین، حتی در محرمانهترین مکانها، ما هنوز از این احساس خود محافظت می کنیم." وی میگوید، طبیعی است که افراد نمیخواهند شخصیترین افکار، احساسات و رفتارهای خود را زیر ذره بین قرار دهند تا فرد دیگری آنها را تجزیه و تحلیل و قضاوت کند، حتی اگر این فرد یک درمانگر باشد.
به عنوان مثال شرمساری که اغلب با یک موضوع ناراحت کننده همراه است، میتواند دلیل اصلی عدم تمایل کسی در بحث آزادانه در مورد این موضوع باشد. ایمی مورین، روان درمانگر و نویسنده میگوید: "پذیرفتن چنین موضوعاتی ناراحت کننده است و دروغ گفتن میتواند راهی برای فرار از ناراحتی باشد."
5. عدم تمایل به رویارویی با عواقب مشکلات:
محققان میگویند در بسیاری از موارد، دروغ گفتن کسی در درمان، تلاشی برای جلوگیری از عواقبی است که مثلا یک درمانگر مسیر درمان را تغییر دهد. مورین اذعان میکند بسیاری از مراجعان از به دردسر افتادن برای آن چه که در درمان اعتراف میکنند، میترسند. و ممكن است نگران این باشند كه درمانگر جلسات خود را خاتمه دهد زیرا پیشرفتی ندیده است یا ممكن است نگران باشند كه درمانگر آنها را به نحوی سرزنش کند. عدم صداقت ناشی از پیامدهای پیش بینی شده میتواند شامل عادتهای ناسالم و حتی خطرناک نیز شود. تقریباً یک سوم از مراجعین درمانی فاربر اعتراف کردهاند که در مورد استفاده از مواد مخدر و الکل به درمانگران خود دروغ گفتهاند، در حالی که 21٪ آنها که در مورد عادات غذایی بد خود دروغ گفتهاند. وقتی نوبت به اعتیاد، اختلالات خوردن و سایر الگوهای خطرناک میرسد، فاربر میگوید که بعضی اوقات از مراجعه به درمانگران خودداری میکنند، زیرا آنها نمیخواهند تغییر کنند. هنگامی که شخصی در مورد این نوع رفتارهای جدی اعتیاد آور با درمانگر خود صحبت میکند، در موقعیتی قرار میگیرد که درمانگر قصد دارد به تحقیق و کار با او ادامه دهد یا تقریباً اصرار دارد که برنامهای برای ترک این اعتیاد ارائه دهد ولی او این کار را نمیکند چون نمیخواهد. حتی افرادی که عادات وخیم کمتری دارند هنوز دروغ میگویند زیرا میدانند که درمانگر به آنها توصیه میکند که تغییر کنند، حتی اگر آنها آمادگی آن را نداشته باشند. لورا، مشتری یکی از درمانگران میگوید: "من دروغ میگویم زیرا نمیخواهم جلوی رفتارهای خاصی را بگیرم که از انجام آنها لذت میبرم."
در همين زمينه کارگاه روانشناسي اکت به شما بسيار کمک خواهد کرد:
دوره روانشناسي اکت (همايش اکسيژن)
همايش اکسيژن علي ميرصادقي مبتني بر روانشناسي اکت ميباشد. اين کارگاه روانشناسي با درمان مبتني بر تعهد و پذيرش يا همان اکت به شما کمک ميکند که ذهن آگاهي و تمرکز خود را افزايش دهيد و بسياري از مشکلات به ظاهر حل نشدني زندگي خود را حل کنيد. 6. انکار کردن:
انکار میتواند انگیزه دیگری برای کسانی باشد که در جلسات درمانی خود کمتر صراحت دارند. برخی اوقات مردم واقعا ً قصد دروغ گفتن ندارند، اما آنها میخواهند مشکلات خود را نزد درمانگر به حداقل برسانند، زیرا آنها هنوز نمیتوانند آنها را قبول کنند. افراد اغلب نیاز به کمک دارند تا پیش از اینکه بتوانند با خودشان صادق باشند، با مشکلات خود کنار بیایند. تحقیقات نشان داده است که انکار میتواند یک مکانیسم مشترک مقابلهای و دفاعی برای مراجعه کنندگانی باشد که با سایر شرایط استرسزا و طاقت فرسا روبرو هستند.
7. جلوگیری از به یادآوردن آسیبهای روحی:
علاوه بر اجتناب از پیامدهای ملموس یا در انکار بودن، برخی افراد در درمان دروغ میگویند تا اثرات منفی آن حقیقت دردناک، مانند درد عاطفی را محدود کنند. برخی از این افراد میگویند: "من نمیخواهم در مورد آسیب روحی صحبت کنم زیرا بحث در مورد آن من را تحت فشار قرار خواهد داد. این کار من را به یک تجربه یا تجربیات بسیار دشوار و بسیار طاقت فرسا باز میگرداند، و من میترسم اگر در این باره صحبت کنم، دوباره حالم بد شود و دچار ضربه روحی شوم." در برخی موارد در آسیبهای روحی (تروما)، افراد حتی ممکن است متوجه نشوند که واقعه یا حوادث تا چه حد بر آنها تأثیر گذاشته و اهمیت آنها را در موقعیتهای فعلی دست کم بگیرند. یکی از اثرات ضربات روحی پس از حادثه (تروما) این است که این تجربه برای فرد قابل تشخیص نیست. شما میتوانید مطمئن شوید که اتفاقی برای شما افتادهاست اما میتواند داخل و خارج از آگاهی شما باشد. به عنوان مثال، کلود (روان درمانگر) با مراجعه کنندهای روبرو میشود که در برقراری رابطه با اتفاقی که برایش رخ داده است مشکل دارد. وی یادآوری میکند: "پس از مدتی، آن چه کشف شد این بود که مادر او الکلی است و در واقع او یک پدر و مادر بسیار غیرقابل اعتماد دارد." حالا، او در واقع با کنار آمدن با آن به من دروغ نمیگفت. بیشتر شبیه این بود که در (ذهن) آگاهی او نبوده است، بنابراین تا زمانی که به نقطه خاصی از درمان نرسیدهایم، این بحث قابل مطرح کردن نبود.
8. نیاز به دوست داشته شدن:
مورین میگوید: " بسیاری از مراجعه کنندگان نیاز شدیدی به دوست داشته شدن دارند و نگران هستند که اگر در مورد احساساتشان یا اشتباهات شان صادق باشند، مشاور دیگر آنها را دوست نداشته باشد. تغییر حقیقت در تلاش برای ایجاد مهربانی هنوز بسیار مشکل آفرین است، زیرا این امر میتواند درمان موثر را محدود کند." کلود میگوید: "اگر تجربهی خود را سانسور میکنید، پس درمانگر دیگر نمیتواند برای شما کار مفیدی انجام دهد." درمانگران آگاه هستند كه مشتريان گاهي اوقات حقيقت را ناديده ميگيرند و يا اهميت برخي از تجارب زندگي را ناديده ميگيرند، و تحقيقاتي در اين زمينه انجام شده است كه چگونه متخصصان بهداشت روان ميتوانند در صورت عدم صداقت، مراجعه کنندگان خود را بهتر بشناسند و درمان خود را متناسب با آن تطبيق دهند.
وقتی درمانگر در مورد کارهایی که مراجعه کنندگان به درستی انجام نمیدهد یا جنبههای درمانی که موثر نیست بازخورد میگیرند، مطمئناً امکان کار بر روی آنها و درنتیجه بهتر شدن آنها وجود دارد. کلود میافزاید: ایجاد یک رابطه فیلتر نشده و صادقانه با یک درمانگر نه تنها به مراجعه کننده در جلسات روان درمانی کمک میکند، بلکه در واقع میتواند روابط آنها را خارج از دیوارهای یک کلینیک بهبود ببخشد.