کمال گرایی راه دشواری برای زندگی کردن هست.
کمال گرایی با افسردگی و اضطراب ارتباط دارد. افراد کمال گرا تمایل دارند از خود و دیگران انتقاد کنند این امر باعث اختلال در روابط آنها خواهد شد.
در جامعه پر رقابت ما گاهی اوقات کمال گرایی به عنوان یک ارزش محسوب میشود.
کمال گرایی روشی بیرحمانه برای زندگی کردن هست چرا که فرد همیشه در حال تلاش برای یافتن عیبهای خود میباشد و از زندگی خود لذت نمیبرد.
در این مقاله حوزههای مختلف کمال گرایی و همچنین علائم آن را بررسی خواهیم کرد.
در نظر نگرفتن احتمال خطا در زندگی، در نهایت رشد شخصی و خلاقیت را متوقف میکند.
افراد کمال گرا برای خود استانداردهای بالایی در نظر میگیرند آنها فکر میکنند کاری که انجام میدهند به اندازه کافی خوب نیست.
کمال گرایی ویژگی سالم نیست چرا که افراد کمال گرا به افسردگی، اضطراب و اختلالات خوردن دچار میشوند. افراد کمال گرا به دلیل نوع تفکری که دارند از رسیدن به اهداف زندگی خود دور میمانند.
چرا که یا کاری را شروع میکنند یا شروع میکنند اما تمام نمیکنند. کمال گرایی بر کیفیت زندگی روابط شخصی کار و تحصیلات افراد تاثیر منفی میگذارد.
کمال گرایی به معنای تلاش برای بهترین بودن نیست کمال گرایی یعنی عدم تحمل بی نقصی، بی نقص بودنی که در حوزههای مختلف زندگی شدنی نخواهد بود، چرا که کامل بودن به معنای واقعی وجود ندارد.
کمال گرایی در حوزههای مختلف زندگی خود را نشان میدهد گاهی اوقات فقط در یک حوزه کمال گرایی وجود دارد و گاهی اوقات در چندین حوزه کمال گرایی خود را نشان میدهد.
کمال گرایی در محیط کار:
افراد کمال گرا در محیط کار خود تمام کردن کارهای خود را به تعویق میاندازند یا از شروع کردن هراس دارند به این ترتیب به فرد اهمالکاری در محیط کاری خود شناخته میشوند.
کمال گرایی در رابطه یا دوستی:
افراد کمال گرا استانداردهای غیر واقع بینانه را برای دوستان و عزیزانشان در نظر میگیرند.
کمال گرایی در ورزش:
در ورزشهای انفرادی مثل ژیمناستیک بیشتر شایع است چون افراد با خود به رقابت میپردازند.
کمال گرایی در محیط زندگی:
زمان و انرژی زیادی صرف تمیزی و زیبایی محیط زندگی میشود.
کمال گرایی در بهداشت و سلامت:
آن فرد احساس میکند که مجبور است یک رژیم غذایی سالم را همیشه رعایت کند، این نوع کمال گرایی میتواند منجر به اختلالات خوردن مثل بیاشتهایی عصبی(آنورکسیا) شود.
کمال گرایی در صحبت کردن و نوشتن:
این افراد استانداردهای بالایی برای صحبت کردن و نوشتن برای خود در نظر میگیرند در حدی که در نهایت از صحبت کردن اجتناب میکنند و کم حرف میشوند و یا به دلیل ترس از اشتباه کردن به نویسندگی نمیپردازند.
کمال گرایی در ظاهر بدن و چهره:
نگرانی بیش از حد در مورد ظاهر و یا چهره خود دارند، ساعتها طول میکشد تا لباس انتخاب کنند، آرایش کنند و موهای خود را درست کنند.
عوامل زیادی در ایجاد کمال گرایی نقش دارد چند نمونه از آنها را اینجا با شما در میان میگذارم:
داشتن والدینی که رفتار کمال گرایانه در تربیت فرزندان خود نشان میدهند یعنی زمانی که تلاشهای فرزندشان را نادیده میگیرند و آنها را سرزنش میکنند، این نوع والدین همیشه به دنبال نیمه خالی فعالیتهای فرزندان خود هستند.
ترس مکرر از عدم تایید دیگران و احساس ناامنی و بی کفایت بودن.
بین وسواس و کمال گرایی همبستگی وجود دارد.
اختلال در پذیرش خویشتن و احساس ارزشمندی فرد.
سبک دلبستگی ناایمن که منجر به این میشود افراد به یک نتیجه مطلوب در زندگی رضایت نداشته باشند.
کمال گرایی نشانههایی دارد، چند مورد از نشانههای کمالگرایی را این جا برای شما مینویسم اگر احساس کردید این نشانهها در شما وجود دارد از متخصصین حیطه سلامت روان میتوانید برای درمان کمک بگیرید.
آیا شما یک کمال گرا هستید؟
در اینجا به پنج نشانه مهم از کمال گرایی اشاره میشود:
۱.از کمک گرفتن امتناع میکنید:
افراد کمال گرا به دلیل داشتن استانداردهای عالی و دور از دسترس به دیگران اعتماد نمیکنند که کاری را به آنها بسپارند آنها حتی در کارهای اولیه خانه مثل شست وشوی لباس یا ظرفها از کمک گرفتن اجتناب میکنند.
کمک گرفتن از دیگران میتواند برای ما مفید باشد، چون به تنهایی نمیتوانیم تمام کارهای زندگی را انجام دهیم.
در نظر بگیرید که پیشنهاد دیگران برای کمک کردن به ما درحیطههای مختلف میتواند بسیار موثر باشد به ما توانایی این را میدهد که روی مسئولیتهای دیگر زندگی تمرکز کنیم.
۲.نسبت به خود و دیگران بیش از حد انتقاد میکند:
افراد کمال گرا به طور مداوم به دنبال برطرف کردن عیبهای خود و دیگران هستند به همین ترتیب خود و سایر افراد را مورد سرزنش قرار میدهند.
مشکل مداوم انتقاد این است که خود و دیگران را فلج میکنیم آنها ممکن است احساس کنند که برای و انجام هر کاری سرزنش میشوند و هیچ تلاشی موثر نخواهد بود، زمانی که افراد تلاش هایشان نادیده گرفته شود به آنها احساس درماندگی القا میکنیم. تلاش برای رسیدن به کمال فشار زیادی را بر روابط به وجود میآورد، رابطه با خانواده و دوستان و همکاران را تحت شعاع قرار میدهد.
۳.زمانبر بودن انجام کارها:
شروع یک پروژه برای افراد کمال گرا بسیار دشوار است، شرایط ویژهای برای آنها باید فراهم شود که یک فعالیتی را شروع کنند که این شرایط ویژه به دلیل غیر واقع بینانه بودن مهیا نمیشود. این طرز فکر مانع خلاقیت و پیشرفت افراد کمال گرا میشود.
برای اکثریت کارهای زندگی کمال گرا بودن کمک کننده نخواهد بود و لازم نیست که کمال گرا باشیم شما بدون کامل بودن میتوانید به نتایج عالی برسید.
۴.مشکل در تصمیم گیری:
افراد کمال گرا برای تصمیم گیری در مورد مسائل مختلف زندگی به مشکل برمیخورند چرا که آنها به دنبال راه حلهای کامل هستند. افراد کمال گرا انتظار دارند که تصمیمات آنها حداکثر نتایج را به همراه داشته باشد.
مشکل این رویکرد این است که اگر تصمیم آنها انتظارات آنها را برآورده نکند با انتقاد و سرزنش کردن مداوم، از خجالت خود در میآیند. خیلی از مشکلات زندگی ذاتاً پیچیده هستند و ممکن است در حال حاضر راه حل کاملی برای آنها وجود نداشته باشد.
به جای آنکه در پی انتخاب عالی و کامل، فلج شویم میتوانیم آگاهانه و مسئولانه تصمیم گیری کنیم اگر در آینده متوجه شدید که تصمیم شما موثر و بهینه نیست و گزینههای بهتری وجود دارد میتوانید در زمان بعدی آن را اصلاح کنید. یک تصمیم گیری منطقی بهتر از بیتصمیمی و معلق بودن در زمین و هوا هست :)
۵.رضایت نداشتن از زندگی:
تمرکز مداوم بر عیبها رضایتی برای ما به ارمغان نمیآورد عیب جویی و عیبیابی تمرکزمان را از نقاط مثبت زندگی دور میکند. ناقص بودن بخش اساسی انسانیت ماست، درآغوش گرفتن نقصهایمان به ما کمک میکند تجربه رهایی بخشی داشته باشیم، به خودمان یادآوری کنیم که هیچ انسانی کامل نیست.
نواقص ما فرصتهایی برای رشد است که میتواند منجر به زندگی واقعیتر و رضایت بخشتر شود. روانشناس مشهور آقای کارل راجرز میگوید:
تا شما ((خود واقعیتان)) را همان طور که هستید نپذیرید، مشکل است بتوانید خودتان را تغییر بدهید.
پذیرش خود با تمام ویژگیهای مثبت و منفی، زمینهی رشدمان را فراهم میکند تا بتوانیم فردی شویم که دوست داریم باشیم.
باید به این بینش برسیم که هیچ اشکالی ندارد که در بعضی از زمینهها اشکال داشته باشیم، همهی ما تجارب آسیبزایی داشتهایم که در جایی از وجودمان زخمی از خود برجای گذاشتهاند، اتفاقاتی که در آنها احساس کردهایم دوستمان ندارند، تجاربی که تمامیت ما را خدشه دار ساختهاند اما آن تجارب بخشی از زندگی و زنده بودن هستند.
همه ما انسانیم و هیچ کدام کامل نیستیم، پذیرفتن اشکالات خود گامی به سوی دوست داشتن خود است.