
چگونه تاثیر هیجانات را روی عملکردمان کم کنیم؟
هیجانات زمانی شدید میشوند که رویدادی ارزشهای مهم ما را تهدید کند یا با آنها در تعارض باشد. طبق نظریه «ارزیابی شناختی»، ابتدا ذهن ما بررسی میکند که آیا رویداد با ارزشها و اهدافمان مرتبط است؛ هرچه این ارتباط بیشتر باشد، هیجان قویتر است. پژوهشها نشان میدهد ارزشهای عمیق، مثل ارزشهای خانوادگی یا محیطزیستی، شدت تجربه هیجان را تعیین میکنند. با شناخت این ارتباط میتوانیم واکنشهای هیجانی خود را بهتر درک کرده و با تغییر زاویه دید و تقویت توانمندیهای مقابلهای، از شدت این واکنشها بکاهیم.
چگونه ارزشهای ما هیجاناتمان را شکل میدهند؟
درطول فعالیت های روزمره هیجانات ما مدام در حال تغییر هستند . ممکن است با دریافت پیامی از یک دوست شادی را تجربه کنیم و درست چند لحظه بعد با به هم خوردن یک قرار کاری احساس نا امیدی و خشم کنید.
در بعضی مواقع هیجانات شما میتوانند آنقدر شدید شوند که به گریه کردن، فریاد زدن و یا …. منجر شوند. ممکن است یکی از دوستانتان شما را به خاطر چیزی که گفتید و اکنون عمیقاً از آن پشیمان هستید سرزنش کند. ممکن است همزمان که از رفتار خود ناراحت هستید، از عدم تلاش آنها در درک کردن شما نیز احساس خشم کنید. در همین حال متوجه میشوید که نمیتوانید امواج هیجاناتی را که به معنای واقعی کلمه ذهن شما را تسخیر میکنند، کنترل کنید.

ارزش هایی که می توانند احساسات شما را تحریک کنند.
بر اساس مطالعه جدیدی که توسط بئاتریس کونته و همکارانش در دانشگاه ژنو (2023) انجام شد، “ما هیجانات را زمانی تجربه می کنیم که با چیزهایی که به آنها اهمیت می دهیم و برای ما مهم هستند مواجه می شویم”. هنگامی که شما توسط هیجانات قوی غرق می شوید احتمالا رویدادی اتفاق افتاده است که به ارزش های عمیقاً ریشه دار شما ضربه وارد کرده است. مثلا سخنان ناخوشایند خویشاوندان شما نه فقط به خاطر کلماتی که بیان می کنند، بلکه به این دلیل که تهدیدی برای ارزش بالایی که برای خانواده قائل هستید ایجاد می کند برای شما بسیار دردناک می شود. شما می خواهید روابط خانوادگی در صلح باشد و ان را حفظ کنید و به همین دلیل ممکن است ذهنتان آن حرف ها را تهدیدی برای از بین رفتن این رابطه برداشت کند و هیجاناتی مثل غم ، خشم ، ترس و … را درون شما تشدید کند .
رابطه بین ارزشها و احساسات،اگر چه بدیهی به نظر میرسد،اما حوزه ناشناختهای را در تحقیقات روانشناختی نشان میدهد. ارزش ها ممکن است هیجانات را هدایت کنند، اما این فرآیند در واقعیت چگونه عمل می کند؟ محققان بر این باورند که یکی از پیوندهای کلیدی بین ارزشها و هیجانات، شامل فرآیند «ارزیابی شناختی» یا نحوه تفکر شما در مورد یک رویداد بالقوه دارای بار هیجانی است.
تئوری ارزیابی شناختی به عنوان یک عامل تعیین کننده هیجان بیان می کند که در واقع دو نوع ارزیابی در توسعه معنای عاطفی یک موقعیت یا رویداد دخیل هستند.
مطالعه مقاله سه گام برای افزایش هوش هیجانی میتواند به درک عمیقتر کمک کند.
نقش ارزیابی شناختی اولیه و ثانویه در شکلگیری هیجانات
در ارزیابی اولیه، شما در مورد خطرات مربوط به رویداد قضاوت می کنید. این فرآیند شامل تصمیم گیری است و شامل این موارد است :
- اینکه آیا رویداد با اهداف و ارزش های شما مرتبط هست یا خیر
- آیا رویداد مضر است یا مفید
- رویداد مربوط به کدام هدف و ارزش شما است
اگر رویدادی بسیار مرتبط به اهداف و ارزش ها باشد، شدت هیجانی بیشتری نسبت به زمانی که مرتبط نباشد، ایجاد می کند. محتوای رویداد است که تعیین می کند که آیا احساس خشم (در صورت تهدید برای حفظ خود) یا غم (در صورت از دست دادن چیز مهم) دارید.
در ارزیابی ثانویه، شما بررسی می کنید که آیا امکانات لازم و توانمندی برای مقابله با تهدید به وجود آمده را دارید یا خیر. سه نوع ارزیابی ثانویه شامل ارزیابی مسئولیت خود ، پتانسیل مقابله واقعی شما، و انتظارات آینده شما در مورد حل و فصل شدن وضعیت است.
در مورد مثال ایجاد تعارض با خویشاوندان ، با فرض اینکه ارزش های خانوادگی برای شما مهم هستند، انتقادی که به شما وارد می شود مرتبط با اهداف شما خواهد بود، مضر تلقی می شود، و ممکن است نگران باشید که حل نشود. پاسخ شما شامل تمام اجزای هیجان، یعنی فعال سازی فیزیولوژیکی، تحربه هیجانات درون خود و رفتارهایی است که بر اساس آن هیجان انجام می دهید.
تست ارزش ها و ارزیابی ها در آزمایشگاه
در آزمایش هایی که کونته و همکارانش انجام دادند ارزش ها را به ارزیابی ها و به نوبه خود با نوع و شدت هیجان به وجود آمده بررسی می کردند. ارزشهای خاصی که آنها مطالعه خود را بر اساس آنها بنا کردند در دسته «زیست کره» قرار میگرفتند که به عنوان «نگرانی برای رفاه طبیعت و اکوسیستم» تعریف میشد .میتوانید با نشان دادن در مقیاس 1 تا 7 (از بیاهمیت تا بسیار مهم) به خودتان امتیاز دهید که آیا هر یک از این چهار مورد یک اصل مهم و با ارزش در زندگی شما هستند یا خیر: (1) احترام به زمین، (2) وحدت. با طبیعت، (3) حفاظت از محیط زیست، و (4) جلوگیری از آلودگی.
اکنون خود را به عنوان شرکت کننده در یکی از این آزمایشات سوئیس تصور کنید. شما در حال تماشای صفحه کامپیوتری هستید که صحنه هایی را نشان می دهد که تصاویری مانند یک ساحل آلوده یا یک منظره زیبا را نشان می دهد واکنش هیجانی خود را به چنین تصاویری چگونه تصور می کنید؟
برای اندازهگیری ارزیابی اولیه، تیم تحقیقاتی از شرکتکنندگان خواست به سؤالاتی پاسخ دهند، مانند اینکه آیا این تصویر موقعیتی را نشان میدهد که برای آنها مهم است، اهداف شخصی آنها را تحت تأثیر قرار میدهد و میتواند بر رفاه آنها تأثیر بگذارد یا خیر. برای ارزیابی ثانویه، شرکت کنندگان به سؤالاتی پاسخ دادند که آیا در برابر این موارد احساس مسئولیت می کنند،فکر می کنند می توانند بر نتیجه تأثیر بگذارند، و می توانند تغییراتی را برای بهتر شدن ایجاد کنند یا خیر ؟ وقتی ویدیو یا پستی در شبکههای اجتماعی میبینید که مثلاً آتشسوزیهای کانادا را نشان میدهد، چقدر عصبانی یا ناراحت میشوید و آیا این موضوع تحت تأثیر این است که آیا این رویداد را برای سلامتی خود خطرناک میدانید یا نه و به خاطر اسیب به محیط زیست است که خشمگین و ناراحت می شوید؟

پژوهشگران با قرار دادن این نمرات در مدل تحلیلی خود دریافتند که، همانطور که آنها حدس می زدند، شرکتکنندگانی با ارزشهای زیستکره قویتر ، واکنشهای هیجانی قویتری را تجربه کردند. ارزیابیهای ثانویه، در این مدل، تأثیری بر شدت هیجانی نداشتند.
بنابراین، یافتههای ژنو ایالات متحده با افزودن به ادبیات موجود در مورد ارزشها و هیجانات، علاوه بر این، نشان میدهد که ارزیابیهای اولیه «عنصر کلیدی پیوند ارزشها و شدت تجربه هیجانات هستند».
جلوگیری از سیل هیجانی در زندگی خودتان
اکنون که سیکل هیجانات قوی (و ناخوشایند) و ارزش ها و رفتار خود را شناخته اید، می توانید درک درستی تری از نحوه تاثیر گذاری هیجانات روی عملکردتان بشوید. اگر دوباره در مورد آن رویداد با خویشاوندتان فکر کنید، احتمالاً آنقدر ناراحت نمیشوید که احساس میکنید مستقیماً روشی را که دوست دارید روابط خانوادگیتان را تصور کنید، به چالش نمیکشد. شما می خواهید با اقوام خود، از جمله و به خصوص این شخص، کنار بیایید، و وقتی این هماهنگی خنثی شد، شروع به از هم پاشیدگی می کنید.
مزیت اندیشیدن به این موقعیت ها بر اساس نظریه ارزیابی شناختی این است که شما راهی دارید تا حتی منفی ترین تعاملات را با در نظر گرفتن آنها به عنوان موضوع تفسیر، دوباره چارچوب بندی کنید. از آنجایی که تئوریهای شناختی احساسات نشان میدهند که احساسات شما بر اساس روشهای متغیر تفکرتان درباره جهان است ، شما می توانید با بررسی رویداد ها از زوایای مختلف و نه فقط از زاویه یک طرز فکر ثابت ، تاثیر گذاری هیجانات روی اقداماتتان را کاهش دهید.
اگرچه ارزیابیهای ثانویه نقش مهمی در یافتهها نداشتند، اما همچنان میتوانید از ایده پشت این فرآیند سود ببرید یعنی اینکه میتوانید با تقویت توانمندی های خود در رویداد ها و چالش ها به جای تمرکز بر هیجانات منفی و واکنش های هیجانی ، کاراتر عمل کنید .


