اصطلاح «هوش هیجانی» ناظر بر جنبهی دیگری از هوشمندی است و مرکب از چهار دسته از تواناییها. این تواناییها عبارتاند از:
الف) قابلیت ادراک و ابراز احساسات،
ب) قابلیت استفاده از هیجانات،
ج) قابلیت فهم هیجانات و نامگذاری آنها،
د) قابلیت مدیریت هیجانها در خود و دیگران که به مهار خود و همچنین مهار موقعیت میانجامد

کتاب هوش هیجانی
چگونه هیجان خود و دیگران را بفهمیم و بهدرستی تشخیص دهیم، چگونه هیجان دیگران را پاسخ گوییم و چگونه هیجان خود را ابراز کنیم به گونهای که موجب مهار هیجان و موقعیت شود، از جمله مباحث جذابی است که در این کتاب به شیوهای دقیق و مفید بررسی میشود.
از آنجا که هوش هیجانی آموختنی است، در این کتاب، پس از ارائهی راههای تقویت آن، تأثیر این تقویت در سلامت روان، رضایت از زندگی، کیفیت روابط بینفردی و موفقیتهای تحصیلی و شغلی توصیف میشود.
خواندن این اثر نه تنها برای جوانان، بلکه برای روانشناسان، والدین و مربیان و همهی کسانی که علاقهمند به بهبود روابط خود با دیگران و کسب شادمانی در زندگی هستند، مفید خواهد بود.

بخشی از کتاب هوش هیجانی
از آنجا که اغلب ما بر اساس اصولی قدیمی و کهنه که به ما میگویند از یک مرد چه انتظاراتی میرود بزرگ شدهایم، تنها به کارگیری این نظریات قدیمی کافی نخواهد بود. تربیت پسرانی با هوش هیجانی بالا، فرصت استثنایی است تا فراتر از تعلیم و تربیت خودکامگی، به سوی تعادل و یکپارچگیای برداریم که خواهان بازتاب آن در پسرانمان هستیم.
برای بسیاری از ما، بهویژه مردان، این امر مستلزم یاد گرفتن رفتارهای جدیدی است: آموختن اینکه چگونه احساسات درونی خود را نشان دهیم، عشقمان را چگونه ابراز کنیم تا دیگران قادر به درک آن باشند، چنان زندگی کنیم که الگویی برای پسرانمان باشیم؛ مسئولیت اشتباهاتمان را بر عهده بگیریم و بابت آنها عذرخواهی کنیم.

هوش عاطفی چیست؟
راهکار های تقویت هوش عاطفی
در دنیای امروز، موفقیت اغلب نه تنها به آنچه می گوییم و میشنویم، بلکه به توانایی ما برای برقراری ارتباط موثر از طریق نشانه های کلامی و غیرکلامی بستگی دارد. هوش عاطفی، که گاهی اوقات توانایی عاطفی نامیده می شود، جنبه مهمی از آن، کلید تفسیر و مدیریت این نشانه ها در خود و دیگران است. هوش عاطفی چیزی بیش از تشخیص احساسات است. این شامل درک، پردازش و تنظیم احساسات با مهارت زیادی برای تقویت ارتباطات، عمق دادن به روابط و دستیابی به موفقیت است. در این مقاله به بررسی این موضوع می پردازیم که هوش عاطفی مستلزم چیست، ارتباط آن با ارتباطات غیرکلامی، و اینکه چگونه تسلط بر آن می تواند شما را برای موفقیت آماده تر کند.
تعریف هوش عاطفی
هوش یا توانایی عاطفی به ظرفیت فرد برای ادراک، تفسیر و مدیریت موثر احساسات اشاره دارد (مایر و سالووی، 1997). این مفهوم را می توان به چهار جزء اصلی تقسیم کرد:
1.درک احساسات:
توانایی تشخیص احساسات در خود و دیگران، به ویژه از طریق نشانه های غیرکلامی مانند حالات چهره، لحن صدا و زبان بدن (اکمن، 1992).

2.تسهیل تفکر از طریق احساسات:
احساسات می توانند تصمیم گیری و حل مسئله را هدایت کنند. به عنوان مثال، اضطراب ممکن است کسی را وادار کند تا با دقت و توجه بیشتری برای یک کار آماده شود، یا مثلا شادی می تواند خلاقیت را تقویت کند (مایر، سالووی، و کاروسو، 2004).
3.درک احساسات:
توانایی درک زبان احساسی و تشخیص چگونگی انتقال احساسات در طول زمان. به عنوان مثال، دانستن اینکه ناامیدی می تواند منجر به عصبانیت شود، یک مهارت مهم است (Barrett، Mesquita، & Gendron، 2011).
4.مدیریت احساسات:
توانایی تنظیم احساسات، هم در خود و هم در دیگران، برای دستیابی به نتایج مطلوب در تعاملات شخصی و حرفه ای (Gross، 2015).
این چهار عنصر برای پیمایش در دنیای اجتماعی ما و تعامل با دیگران جدایی ناپذیر هستند. افرادی که دارای هوش عاطفی بالا هستند، روابط قوی تری ایجاد می کنند، تعارضات را مدیریت می کنند و چالش ها را به طور موثرتری مدیریت می کنند.
پیشنهاد میشود مقالهی 5 نشانه رابطه عاطفی سالم که باید بدانید! ، را نیز بخوانید تا با ابعاد دیگر این موضوع آشنا شوید.
نقش ارتباط غیرکلامی در هوش هیجانی
ارتباط غیرکلامی یک جنبه اساسی از توانایی عاطفی است. تحقیقات نشان میدهد که نشانههای غیرکلامی – مانند حالات چهره، زبان بدن، تماس چشمی و ژستها – در خیلی مواقع بیشتر از خود کلمات ارتباط برقرار میکنند (مهرابیان، 1971). این مهارت عاطفی به افراد کمک می کند تا این نشانه ها را ببینند و پاسخ های خود را بر اساس آن ها تنظیم کنند.
به عنوان مثال، تماس چشمی یک شاخص کلیدی برای اطمینان و قابل اعتماد بودن است. حفظ تماس چشمی ثابت میتواند باعث شود که شخص قابل اعتمادتر به نظر برسد، در حالی که اجتناب از آن ممکن است نشانه ناراحتی یا عدم صداقت باشد (بورگون، گوئررو و فلوید، 2016). به طور مشابه، حرکات دست و وضعیت بدن نیز پیام های قوی ارسال می کند. زبان بدن باز و آرام نشان دهنده گشوده بودن است، در حالی که بازوهای ضربدری یا حالت خمیده می تواند نشان دهنده حالت تدافعی و عدم گشودگی باشد. افرادی که هوش عاطفی بالایی دارند می توانند این سیگنال های غیرکلامی را در روابط شخصی و محیط های اجتماعی که در آن قرار می گیرند تفسیر کنند تا ارتباطات خود را تقویت کنند و ارتباطات قوی تری را بسازند.
هوش عاطفی و موفقیت حرفه ای
هوش عاطفی نقش مهمی در موفقیت حرفه ای ایفا می کند، به ویژه در زمینه هایی که به همکاری، رهبری و ارتباطات نیاز دارند. به عنوان مثال، درک عاطفی اغلب چیزی است که رهبران بزرگ را از افراد متوسط متمایز می کند. رهبران با توانایی عاطفی بالا می توانند تشخیص دهند که چه زمانی یکی از اعضای تیم استرس دارد یا غرق هیجانات منفی اش شده است و با همدلی برای حمایت از نیازهای آنها پاسخ دهد و محیط کاری مثبت و سازنده تری را پرورش دهد .(گلمن، 1998).
علاوه بر این، در زمینههایی مانند فروش و بازاریابی، هوش عاطفی برای خواندن احساسات مشتری و تنظیم استراتژیها برای برآورده کردن نیازهای آنها ضروری است. به عنوان مثال، فروشنده ای که می تواند تردید مشتری را احساس کند، ممکن است رویکرد خود را برای رسیدگی به نگرانی ها تغییر دهد و احتمال فروش را افزایش دهد (کیدول، هاردستی و چایلدرز، 2008). این توانایی در تفسیر و پاسخ به نشانه های احساسی منجر به نرخ موفقیت بالاتر در تعاملات با مشتری و استراتژی های بازاریابی گسترده تر می شود.
پیامدهای فقدان هوش عاطفی
از طرف دیگر، هوش عاطفی پایین می تواند منجر به چالش های مهمی در هر دو زمینه شخصی و حرفه ای شود. افرادی که در درک و مدیریت احساسات مشکل دارند ممکن است نشانه های غیرکلامی را اشتباه تفسیر کنند که منجر به سوء تفاهم، تعارض و ناامیدی می شود. به عنوان مثال، مدیری که نمی تواند سیگنال های استرس را از کارکنان خود تشخیص دهد، ممکن است آنها را بیش از حد تحت فشار قرار دهد، که منجر به فرسودگی شغلی یا جدایی شود (اشکاناسی و داوس، 2002).
به طور مشابه، افراد با مهارت های عاطفی پایین ممکن است زمان نیاز به پاسخ همدلانه در روابط بین فردی را تشخیص ندهند، که می تواند اعتماد را از بین ببرد و در طول زمان ارتباطات را ضعیف کند (براکت، ریورز و سالوی، 2011). در محیط های حرفه ای، این می تواند منجر به رضایت شغلی کمتر، کاهش همکاری تیمی و حتی شکست در پیشرفت در شغل فرد شود.
بهبود هوش عاطفی شما
خبر خوب این است که توانایی عاطفی یک ویژگی ثابت نیست – می توان آن را با تمرین توسعه و تقویت کرد. در اینجا چند استراتژی مبتنی بر شواهد برای بهبود توانایی عاطفی آورده شده است:
1.گوش دادن فعال را تمرین کنید:
تمرکز نه تنها بر روی کلمات، بلکه همچنین بر نشانه های غیرکلامی مانند لحن، حالات چهره و زبان بدن می تواند به شما در درک بهتر احساسات نهفته در پیام کمک کند (گوردون، 2003).
2.به احساسات خود فکر کنید:
خودآگاهی یک جنبه کلیدی در هوش عاطفی است. توجه به هیجانات خود و تامل برای انتخاب رفتار مناسب برای ابراز آن ها میتواند به شما کمک کند آنها را به طور مؤثرتری تنظیم کنید و با همدلی بیشتری به دیگران بگویید(شات، مالوف و تورستینسون، 2013).

3.به دنبال بازخورد باشید:
از همکاران، دوستان یا مربیان خود که از نظر شما صلاحیت و شناخت لازم برای نظر دادن در موزد شما را دارند بخواهید که در مورد نحوه مدیریت شما بر احساسات در موقعیتهای مختلف به شما بازخورد بدهند. این می تواند بینش های ارزشمندی را در زمینه های رشدتان به شما ارائه دهد (Caruso, Mayer, & Salovey, 2002).
4.ارتباط آگاهانه:
تمرین های ذهنآگاهی میتواند به بهبود تنظیم عاطفی، کاهش استرس و افزایش همدلی کمک کند، که همگی برای رشد توانایی عاطفی بسیار مهم هستند (Keng، Smoski و رابینز، 2011).
با درک اهمیت ارتباط غیرکلامی و اصلاح مهارت های عاطفی خود، می توانید اعتماد به نفسی ایجاد کنید که فرصت های جدیدی را برای رشد شخصی و حرفه ای باز می کند.