
تصویر منجمد ذهنی از شریک زندگی و راه های ذوب آن چیست؟
وقتی شریک زندگی خود را را از پشت «لنز یخزده» یا همان تصویر منجمد ذهنی میبینیم، صمیمیت و نزدیکی در رابطه ناممکن میشود. استفاده از جملاتی مانند «تو همیشه…» یا «تو هرگز…» باعث میشود او را در قالبی منفی و تغییرناپذیر ببینیم. این مقاله توضیح میدهد که چگونه با ذوب کردن این تصویر از طریق ذهنآگاهی، جایگزین کردن قضاوت با کنجکاوی، و پذیرش نقش خود در رابطه میتوان دوباره گرما، همدلی و ارتباط واقعی را به رابطه بازگرداند.
دیدن شریک زندگی خود از طریق یک لنز یخ زده، صمیمیت را غیرممکن می کند.
ازبین تمام عواملی که روی کاهش صمیمیت تاثیر دارند عامل ((تصویر منجمد از شریک عاطفی)) یکی از مهم ترین ان هاست. این تصویر ، شریک شما را در ذهنتان به صورت تصویری ثابت و احتمالا منفی نگه میدارد و این موضوع باعث می شود که حتی اگر تصمیم داشته باشید به شریکتان نزدیک شوید برعکس ، مدام دور و دورتر شوید.

تصویر منجمد چیست و چگونه بفهمیم که در حال ایجاد آن هستیم؟
در اینجا یکی از ساده ترین سرنخ ها وجود دارد: هر زمان که جمله ای را با کلمات “شما همیشه…” یا “شما هرگز…” و جمله را با نوعی انتقاد صریح یا ضمنی به پایان برسانید، احتمالا در حال استفاده از تصویر ذهنی منجمد از شریکتان شده اید . در این شرایط جملاتی مانند اینها گفته می شود :. ” همیشه وقتی میخواهم با تو صحبت کنم به من توجه نمیکنی.” “تو هرگز به من نشان نمی دهی که به من اهمیت می دهی.” “شما همیشه از من انتقاد می کنید.” و …. این لیست بی پایان است و نتیجه ثابت است : شما شریک زندگی خود را به یک جزیره منفی می اندازید و بیرون آمدن را برای او غیرممکن می کنید.
اگر این موضوع برایتان جالب است، پیشنهاد میکنم نگاهی به مقالهی 5 راه برای اینکه بفهمید واقعاً شریک مناسب را پیدا کرده اید یا خیر؟ بیندازید.
چرا این کار را انجام می دهیم و چگونه می توانیم متوقف شویم؟
دلایل مختلفی وجود دارند که منجر به ساخته شدن تصاویر منجمد ذهنی می شوند و هرچه بیشتر از این الگو استفاده کنیم در ابعاد مختلف زندگی گسترده تر و عمیق تر و ثابت تر می شوند. معمولا، آنها پس از اینکه احساس می کنیم به نوعی آسیب دیده ایم شروع می شوند: و این الگو (ساختن تصاویر منجمد ذهنی) به عنوان راهی برای محافظت از خود در برابر آسیب بیشتر شروع می شود.
اگر بگوییم شریک زندگی ما “همیشه” به روشی خاص عمل می کند، یا “هرگز” به روش دیگری عمل نمی کند، حداقل می توانیم در رابطه احساس امنیت و کنترل کنیم ، البته امنیت و کنترل از جنس موقت و آسیب زننده نه همیشگی و کارا! اما نکته آنجاست که ذهن ناخودآگاه ما موقعیت های قابل پیش بینی را به موقعیت های غیر قابل پیش بینی ترجیح میدهد حتی اگر آن موقعیت قابل پیش بینی ، آسیب زننده باشد!
چند دقیقه فکر کنید و خودتان را جای طرف مقابل بگذارید و تصور کنید که او دارد این جملات را به شما می گوید. “آیا این واقعا درست است؟ آیا من واقع همیشه اینقدر که او میگوید بد هستم؟ آیا … پاسخ این است که نه، شما آنقدرها و همیشه بد نیستید، شریک زندگی شما هم آنقدرها و همیشه بد نیست، و هیچ یک از ما “همیشه” یا “هرگز” ویژگی ثابتی نداریم.
چگونه می توان چنین تصاویر منجمدی را ذوب کرد؟
چگونه یاد بگیریم که شریک زندگی خود را با گشودگی بیشتر و قضاوت های کمتری ببینیم؟
1) تمرین های ذهن آگاهی مداوم انجام دهید:
بتوانید در لحظاتتان آگاهی و گشودگی داشته باشید.
2) نقش افکار و کلمات در پایداری روابط نزدیک:
هنگام فکر کردن یا صحبت کردن با شریک زندگی خود مراقب کلمات “همیشه” یا “هرگز” باشید که از دهان شما خارج می شود. (و اگر سوالتان آن جاست که چرا مراقب افکار باشیم و ایا اگر آن ها را به کلاممان راه ندهیم بازهم مشکلی ایجاد می کند؟ بله، یک تصویر ذهنی منجمد که فقط در افکارمان باشد اما با در کلاممان آن را مطرح نکنیم هم می تواند در بلند مدت برای رابطه مان مشکل ایجاد کند.

3) کلمات «همیشه» یا «هرگز» را با «گاهی اوقات» جایگزین کنید:
مانند «گاهی اوقات وقتی میخواهم موضوع مهمی را با تو در میان بگذارم به من خوب گوش نمیکنی» یا «گاهی وقتی همراهی تو نیاز دارم برایم وقت نمیگذاری». هنگام استفاده از کلمه “گاهی” احساس نرمی درونی خواهید داشت، در صورتی که کلمات “همیشه” و “هرگز” یک سختی و فشار درون شما ایجاد می کنند.
4)جایگزینی قضاوت با کنجکاوی در روابط
اطمینان خود را در مورد اینکه شریک زندگی تان کیست با کنجکاوی جایگزین کنید و به جای اظهار نظر قطعی و برچسب زدن به او، از او سؤال بپرسید. مانند «بعضی وقتها وقتی میخواهم در مورد یک موضوع مهم با تو صحبت کنم، به نظر میرسد که به من گوش نمیدهی. آیا این درست است یا مسئله چیز دیگری است؟»
5) نقش و تاثیر خودتان را در اتفاقات بپذیرید:
شما چه کاری انجام می دهید که باعث می شود این اتفاق بیفتد و چه رفتاری را می توانید جایگزین رفتار قبلی کنید که کارا تر باشد و سیکل معیوب قبلی را تغییر دهد؟ مثلا می توانید به جای تکرار کردن رفتار قبلی از شریکتان اینگونه سوال کنید و برای تغییر رفتار خود از او هم کمک بگیرید مثلا :آیا از نظر تو راه بهتری وجود دارد که بتوانم موضوعات مهمم را با تو مطرح کنم که تو هم بتوانی بهتر به من گوش کنی؟ و ممکن است او بگوید زمان هایی که من مسائل مهم را مطرح می کنم زمان های خستگی اوست و زمان هایی را برای صحبت پیشنهاد بدهد که سرحال تر است و ظرفیت گوش دادنش بالاتر.
اگر هدف شما ایجاد صمیمیت در رابطه است، باید مطمئن شوید که کارهایی که انجام می دهید منجر به از بین بردن بیشتر صمیمیت نباشد. این مراحل را امتحان کنید و ببینید آیا تفاوتی ایجاد می کنند یا خیر. من نمی گویم “همیشه” و در همه موضوعات کمک کننده هستند اما احتمالا در بعضی مواقع برایتان کمک کننده باشند.


