من-زندگی-را-دوست-دارم

من زندگی را دوست دارم.

به این post امتیاز دهید وقتی راهنمایی بودم، فکر می‌کردم اگه برم دبیرستان، دیگه به آرامش می‌رسم و هر چی بخوام رو خواهم داشت. در دبیرستان فهمیدم که باید این…
به این post امتیاز دهید

وقتی راهنمایی بودم، فکر می‌کردم اگه برم دبیرستان، دیگه به آرامش می‌رسم و هر چی بخوام رو خواهم داشت.
در دبیرستان فهمیدم که باید این آرزو رو تا 20 سالگی تمدید کنم اما متاسفانه 20 سالگی رسیدم به بیشترین غم و غصه‌ی زندگیم… به کمبودها و … مقایسه‌ها و نداشتن‌ها و فقدان‌ها و… هر چی جلوتر می‌رفتم به غیر از اینکه زندگی سخت‌تر می‌شد، ساحل آرامشی که برای خودم در نظر گرفته بودم، دورتر می‌شد؛ هِی می‌فهمیدم که ساحل دورتر از چیزیه که تخمین زدم خیلی تلاش کردم، به خیلی چیزایی که می‌خواستم نرسیدم؛ خبر بد یه عالمه شنیدم، از دست دادم، ازم گرفتن و صدها خاطره‌ی تلخ و منفی.
اما… یک آغوش از خانواده‌ام، یک صبحانه‌ی ساده توی یکی از رستوران‌های بر جاده چالوس، یک پیاده‌روی توی ولی‌عصر، یک صبح جمعه با دربند، به همش می‌ارزه. شاید بگی داری ارزون حساب می‌کنی میرصادقی اما نه!! توی کرونا وقتی میزان غبطه خوردنم به حدی رسیده بود که جلوی کافه‌ی پاتوق همیشگی‌ام، دلم یه قهوه‌ی همیشگی می‌خواست و کرکره‌های پایین کافه بهم اخم کرده بودن… فهمیدم چقدر زندگیم رو دوست دارم؛ اونقدر که بتونم فقط شنا کنم و موقع خستگی به خودم بگم شاید همه ی زندگی، شنا کردنه و آبه و دریاست…
بعد مدت‌ها رفتم کافه؛ چقدر زنده بودن و نفس کشیدن جالبه، چقدر کنار شما بودن قشنگه، خوشحالم که بهم اجازه ورود به این زندگی و این لحظه رو دادن هر چند که بلیط ورودیش پر بود از هزینه‌های درد و رنجِ انسان بودن. امروز برام یک نقطه‌ی مهمه، می دونی چرا؟! چون درست دارم یک بار دیگه قرارداد زنده بودنم رو امضا کنم بفرستم برای خالقم و بگم:
با احترام و تشکر: علی میرصادقی

تازه‌ترین مقالات
ثبت دیدگاه
ارسال دیدگاه
هنوز دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است
keyboard_arrow_up
طراحی و توسعه توسط