
چرا همیشه شریک اشتباهی را انتخاب میکنید؟
در این مقاله، چهار عادت ناسالم که افراد را به سمت روابط مشکلدار و خستهکننده حرکت میدهند بررسی میشود: اشتباه گرفتن حس آشنایی با امنیت، تکیه بر هیجان اولیه بهجای سازگاری واقعی، تلاش برای تغییر شریک، و باورهای منفی درباره شایستگی خود. این الگوها معمولاً ریشه در تجربههای کودکی، کمبود عزتنفس یا برداشتهای نادرست از عشق دارند. با افزایش خودآگاهی، شناخت الگوهای تکرارشونده و تقویت عزتنفس، میتوان چرخه روابط ناسالم را شکست و روابطی سالمتر و سازگارتر ساخت.
چهار عادت مخرب که شما را به روابط ناسالم میکشاند
نکات کلیدی
- ممکن است هیجان اولیه را با سازگاری واقعی اشتباه بگیرید.
- باورهای منفی درباره خود میتوانند شما را به روابط مشکلدار سوق دهند.
- تغییر الگوهای ناسالم نیازمند خودآگاهی و تمرین است.
چرا بارها و بارها به سمت روابطی میرویم که ما را خسته یا دلشکسته میکنند؟ این سؤال را بسیاری از مراجعانم مطرح میکنند. آنها از الگوهای تکراری روابط خود خسته شدهاند و نمیدانند چرا همیشه به شریکهای اشتباهی جذب میشوند. در اینجا، چهار دلیل اصلی پشت این انتخابها بررسی میشود، بههمراه نکاتی برای شکستن چرخههای ناسالم.
۱. احساس آشنایی به جای امنیت
نحوه تجربه عشق و عاطفه در دوران کودکی، تأثیر بزرگی بر روابط بزرگسالی دارد. اگر در خانوادهای بزرگ شدهاید که محبت با بیثباتی یا فاصله عاطفی همراه بود، ممکن است بهطور ناخودآگاه به شریکهایی جذب شوید که این الگوها را تکرار میکنند. حتی اگر این روابط دردناک باشند، حس آشنایی میتواند شما را به سمت آنها بکشاند.
مثال واقعی:
«اما» که در کودکی همیشه برای جلب توجه پدر سرد و دور از دسترس خود تلاش میکرد، در بزرگسالی نیز به مردانی جذب میشد که از نظر عاطفی غیرقابلدسترس بودند. او میگفت: «چرا همیشه سراغ افرادی میروم که نمیتوانم به آنها نزدیک شوم؟» این الگو نتیجه آشنا بودن احساس تلاش برای جلب محبت بود.

نکته:
با شناسایی این الگوها میتوانید به سمت تغییر قدم بردارید. به جای جذب شدن به روابط هیجانانگیز اما بیثبات، شریکی را انتخاب کنید که ثبات و حمایت عاطفی به شما ارائه دهد.
۲. هیجان اولیه را با سازگاری واقعی اشتباه میگیرید
حس هیجان اولیه یا «جرقه» ممکن است شما را به این باور برساند که رابطهتان ایدهآل است. این احساسات قوی، معمولاً مشکلات عمیقتر را پنهان میکنند.
مثال واقعی:
«اسحاق» و «لیلا» در اولین برخورد خود بهشدت به هم جذب شدند. اما چند ماه بعد، تفاوتهای بزرگ شخصیتی آنها نمایان شد. لیلا بیثبات و تکانشی بود، در حالی که اسحاق به امنیت و ثبات اهمیت میداد. او میگفت: «چطور ممکن است اینقدر سریع نزدیک شویم و اینقدر سریع هم از هم دور؟»
نکته:
به جای تمرکز صرف بر هیجان اولیه، به ارزشها، اهداف و روش زندگی شریکتان توجه کنید. سازگاری واقعی چیزی فراتر از جرقههای اولیه است و به زمان نیاز دارد تا آشکار شود.
۳. تلاش برای تغییر شریک
گاهی اوقات، افراد در روابط خود نقش «نجاتدهنده» را به عهده میگیرند و تصور میکنند که میتوانند مشکلات شریکتان را حل کنند یا او را تغییر دهند. اما این تلاشها اغلب منجر به ناامیدی میشود.
مثال واقعی:
«نورا» همیشه به مردانی جذب میشد که مشکلات شخصی جدی داشتند. او درباره شریک اخیرش میگفت: «میدانم اگر کمکش کنم، میتواند تغییر کند.» اما با گذر زمان، متوجه شد که این رابطه برای او خستهکننده و آسیبزا شده است.
نکته:
به یاد داشته باشید که هیچکس نمیتواند شخص دیگری را تغییر دهد، مگر اینکه خودش بخواهد. شریکی انتخاب کنید که از نظر عاطفی بالغ و سالم باشد، نه کسی که به کمک شما وابسته باشد.
۴. باور به اینکه لایق رابطه سالم نیستید
باورهای منفی درباره خود میتوانند شما را به روابط ناسالم هدایت کنند. اگر فکر میکنید شایسته عشق سالم نیستید، ممکن است پرچمهای قرمز را نادیده بگیرید یا به رفتارهای ناپسند تن دهید.

مثال واقعی:
«دانیال» پس از چندین رابطه شکستخورده، به این باور رسید که استانداردهایش بیش از حد بالاست. او با «کارلا» وارد رابطه شد، کسی که مرتباً او را تحقیر میکرد. دانیال میگفت: «شاید روابط همینطور باشند.» اما این فکر بازتابی از باور عمیقتر او بود: اینکه خودش را لایق عشق واقعی نمیدانست.
نکته:
روی تقویت عزتنفس خود کار کنید و باور کنید که لایق رابطهای سالم هستید. شریکی را انتخاب کنید که با احترام، محبت و حمایت به شما پاسخ دهد.
برای مطالعهی بیشتر پیشنهاد میکنم کتاب مهارت عشق ورزیدن رو بخونی.
شکستن چرخه روابط ناسالم به زمان، خودآگاهی و تمرین نیاز دارد. شناسایی الگوها و تغییر آنها دشوار است اما ممکن. برای شروع، روی شریکی تمرکز کنید که آرامش، ثبات و سازگاری واقعی را برای شما به ارمغان بیاورد.


