
۶ مورد از نتایج افزایش مهارتهای رهبری
زیاد شنیدهاید که سوال مرسوم از اکثر ما این است که آیا مدیریت و رهبری یکی هستند؟ تفاوت مدیریت و رهبری در چیست؟ کدامیک بر دیگری برتری دارد؟ و چندین سوال مشابه شناخت تفاوتها و تشابه مدیریت و رهبری کمک شایانی به ما و سازمان ما خواهد داشت.
بیایید ابتدا مدیریت و رهبری را تعریف کنیم!
مدیریت و رهبری :
- عده ای مدیریت را استفاده موثر از منابع و بکارگیری نیروی انسانی جهت رسیدن به هدفی خاص تعریف کردهاند.
- برخی نیز هنر انجام دادن کار به وسیله دیگران را مدیریت نامیدهاند.
- گروهی در تعریف مدیریت معتقدند: مدیریت ، هماهنگ نمودن منابع مادی و انسانی برای نیل به اهداف میباشد.
- بسیاری از تعریفهای دیگر که واژههایی نظیر افزایش کارایی، هدایت و ترکیب علم و هنر را به تعریفهای مدیریت اضافه نمودهاند.

از تعریفهای فوق یک تعریف ترکیبی به شکل زیر شاید تعریف مناسبی برای مدیریت باشد:
مدیریت به کارگیری علم و هنر در هماهنگی و هدایت منابع مالی یا انسانی و یا هردو، در رسیدن به هدف با حداکثر کارایی است.
آنچه البته بین همه صاحب نظران در خصوص تعریف مدیریت مشترک است، وظایف مدیریت است.
پنج وظیفه اصلی مدیریت به شرح زیر تقسیم بندی میشوند:
۱- برنامه ریزی
۲- سازماندهی
۳- به کار گماردن
۴- رهبری
۵- کنترل
برای روشن شدن اینکه آیا مدیریت با رهبری تفاوت دارد یا اینکه کدام بر کدامیک ارجعیت دارند و پاسخ به عدهای که به اشتباه تصور میکنند که رهبری بر مدیریت برتری دارد، بهتر است به مورد چهارم این پنج وظیفه مدیریت توجه کنید. بله رهبری یکی از وظایف مدیریت است که اگر مدیری به این وظیفه توجه کافی نداشته باشد تنها یک رئیس باقی خواهد ماند. شاید لازم باشد در مقالهای به طور مفصل در خصوص تفاوت رئیس و مدیر با هم صحبت کنیم.
اجازه دهید در این میان تعریفی هم از مدیر داشته باشیم .
مدیر کیست؟
شخصی که عهدهدار مدیریت است را مدیر مینامند. مدیر یک شخص و مدیریت یک نقش و واژهای جدا از ماهیت یک شخص حقیقی است. در همین جا لازم میدانم اعلام کنم من به شخصه با برخی مکاتبات و نگارشهای اداری با عنوان مثلا “« مدیریت محترم ….» موافق نیستم و معتقدم بایستی به شکل « مدیر محترم …» نوشته شود .
دوباره به بحث اصلی برمیگردیم. بهتر است کمی هم با تعاریف رایج در خصوص رهبری آشنا شویم.
رهبری به زبان ساده و قابل درک برای عموم به معنای تاثیرگذاشتن روی دیگران، نفوذ کردن در قلب دیگران و همراه ساختن آنان در جهت اهدافی خاص میباشد. در این صورت زمانی که دیگران به دلخواه خود و نه از روی اجبار و بیمیلی، از شما پیروی میکنند و با شما همراه میشوند، میتوان گفت شما در حال رهبری کردن هستید.
نکته قابل تامل در این تعریف نفوذ کردن رهبر بر قلوب پیروان خودش است و به واسطه همین نفوذ و اینکه دیگران رهبر را دوست دارند، او را میپسندند و قبول دارند؛ بنابراین از وی پیروی میکنند. پیروان از رهبر خود الهام میگیرند و یقین دارند که رهبر میتواند آنها را به خواستههایشان نزدیک و نزدیکتر کند.

باور اشتباه در مورد رهبر:
عموم مردم تصورشان از رهبری، رهبری سیاسی در سطح کلان یا حداقل رهبری در کمپانیهای بزرگ کسب و کار است که هم کاملا وسیع بوده و هم تعداد قابل ملاحظهای نیروی انسانی را در بر میگیرد، شاید به طور قاطع نتوان گفت که این تصور اشتباه است ولی مطمئن هستم در ابعاد خیلی کوچکتر مثلا وقتی بتوانید صحبتی یا ایدهای را بیان کنید و فرزند شما از روی میل با شما و ایدهتان همراه شود، پس شما در حال رهبری هستید. یا حتی هنگامی که در سازمانتان ایدهای را بیان کنید و مدیر شما با شما همسو شود، شما در حال رهبری کردن مدیرتان هستید.
بنابراین این طور میتوان بیان کرد که سطوح رهبری متفاوت است ولی اینکه فقط در سازمانها و شرکتهای کسب وکارهای بزرگ رهبری معنا پیدا میکند فکر درستی نیست.
ما همزمان که پیرو رهبر خودمان در سازمانمان هستیم میتوانیم خود رهبر عدهای دیگر باشیم و پیروانی داشته باشیم و به نظر میرسد تنها تفاوت موجود در بین رهبری در کسب وکارهای بزرگ با رهبری در خانوادهای ۲ نفره، تفاوت در سطح رهبری میباشد.
از دیگر اشتباهات رایج در خصوص رهبری این است که در گذشته تصور بر این بود که رهبری امری ذاتی است و انسانها باید ذاتا رهبر باشند و رهبری چیزی نیست که با آموزش بدست آید ولی امروز تقریبا تحقیقات نشان داده که درست است عدهای پتانسیل بهتری برای رهبری دارند ولی در کل رهبری را میتوان از طریق آموزش کسب کرد و مرتبا بر مهارتهای رهبری خود افزود.
ضرورت ارتقا مهارتهای رهبری
اگر قبول داشته باشیم رهبران تاثیر گذارترین افراد هر جامعهای هستند شاید ضرورت ارتقا مهارتهای آنان را بیشتر درک کنیم.
هر رهبر میتواند به تنهایی بر تعداد زیادی از افراد تاثیر گذار باشد حال اگر این رهبر مهارتهای بیشتری کسب نماید یقینا ” اثر گذاری ” بیشتری خواهد داشت.
برخی نتایج و اثرات افزایش مهارتهای رهبری به شرح زیر خواهند بود:
- درآمد شما و موقعیت شغلی شما ارتقا قابل توجهی خواهد داشت.
- اعتبار شما در موقعیتهای مختلف از جمله در خانواده و فامیل، در محیط کار، در محیط دوستان و درجامعه بالا میرود .
- اثرگذاری شما در زندگی شخصی، در بین خانواده، در محیط کار خود و در جامعه افزایش مییابد .
- محبوبیت شما بیشتر میشود و دیگران شما را دوست خواهند داشت و همواره دوست دارند که در کنار شما باشند.
- شما یک فرد عامل و صاحب سبک و تفکر خواهید بود و الهام بخش بسیاری از افراد دیگر در خانواده و محیط کار و دوستان و جامعه خواهید بود.
- از همه مهمتر اینکه بدلیل زندگی کردن قابلیتها و استعدادهای ویژهتان و اثرگذاری خوبی که بر دیگران دارید، از خودتان و زندگی خودتان رضایت خواهید داشت.
درست است عدهای پتانسیل بهتری برای رهبری دارند ولی در کل رهبری را میتوان از طریق آموزش کسب کرد.
وقت آن رسیده که به تفاوتهای رهبری و مدیریت بپردازیم.
عمدهترین شاخصه تفاوت رهبری و مدیریت :
1ـ تفاوت در قدرت
معمولا قدرت مدیران به دلیل سلسله مراتب رسمی در سازمان یا عرفها و قوانین تعریف شده است در حالی که قدرت رهبر از محبوبیت و مقبولیت در بین مردم حاصل میشود .
معلمی را تصور کنید که به واسطه جایگاه و نقشی که دارد و همچنین ترسی که دانش آموزان از کسب نمره و قبولی در این درس از معلم دارند، صحبتهایش را به دانش آموزان دیکته میکند و در حالتی دیگر دانش آموزان به دلیل علاقهای که به معلم خود دارند و احترامی که برای وی قائل هستند تمامی حرفهای او را از جان و دل گوش میکنند، در حالت اول معلم مدیر و در حالت دوم وی یک رهبر است.

۲ـ میزان درگیر کردن احساسات
مدیران معمولا ” از روی منطقی وظایف ترسیمی کارکنان را برایشات تشریح و توضیح میدهند. این در حالی است که رهبر با تهییج هیجانات پیروان خود و ایجاد انگیزه و شور و شوق در آنان، آنان را به سمت اهداف سوق میدهد و همین توجه به احساسات پیروان و ایجاد انگیزه از دلایل محبوبیت رهبران نسبت به مدیران در بین مردم است.
۳ـ تفاوت در تحول
معمولا ” مدیران به دنبال تحولات کوچک و جزئی هستند در صورتیکه رهبران به دنبال ایجاد تحولات اساسی در افراد و جامعه هستند. رهبران با ترسیم چشم انداز در صدد تحول اساسی شرایط فعلی هستند در حالیکه مدیران به هدفگذاری بسنده میکنند .
۴ـ توجه به چرایی کار
رهبران به دنبال انجام کارهای درست و مدیران بیشتر به دنبال انجام درست کارها هستند.
مدیران برای دیگران چگونگی انجام درست کارها را توضیح میدهند اما رهبران اول به دنبال این هستند که بدانند چرا باید کارهای خاصی انجام شود و زمانی که رهبران چرایی انجام کارها را متوجه شوند، بدون توجه به سختی و دشواری آنها دیگران را برای انجام آنها هدایت و انگیزه ایجاد میکنند و میدانند که چگونگی انجام این کارها را پیدا خواهند کرد.
۵ـ حساب کردن روی تعهد دیگران
مدیران معمولا با ابزارهای تشویق و تنبیه دیگران را به تعهد کاری خود وادار میکنند در حالیکه رهبری به دنبال این ابزار نیستند و روی تعهد دیگران حساب میکند.
مطالعه مقاله رهبری چیست؟ | به چه کسی رهبر میگویند؟ پیشنهاد میشود.
سربلند و رهبر باشید – مرداد ماه ۱۳۹۹


