همه انسانها به دنبال این هستند که زندگی خوبی داشته باشند و خوشحال باشند. اما سوال اینجاست که چگونه میتوان به این مهم دست یافت؟ خودشکوفایی چیست ؟ خودشکوفایی (Self Actualization) چگونه باعث رضایت از زندگی میشود؟ با ما همراه باشید تا همه چیز را درباره خودشکوفایی و ۵ مولفه آن به شما بگوییم.
بسیاری برای رسیدن به خوشبختی به دنبال پول و ثروت هستند. اما تحقیقات نشان میدهد پس از برآورده شدن نیازهای اساسی و رسیدن به آسایش و امکانات زندگی، پول بیشتر نمیتواند موجب خوشحالی انسان شود.
پول، شهرت، موفقیت و لذت مقطعی و گذرا هستند. ثروتمندترین افراد دنیا لزوما نمیتوانند شادترین افراد باشند. حتی موفقترین انسانها رضایتمندترین آنها نیست. در حقیقت روانشناسان به این نتیجه رسیدهاند که هیچ یک از چیزهایی که ما تاکنون میپنداشتیم که برای رضایت از زندگی کفایت میکنند، موجب رضایت ما از زندگی در آخر عمر نمیشود.
اکنون روانشناسانی هم چون مارتین سلیگمن ( 1990 ) به این نتیجه رسیدهاند که انسان برای دستیابی به زندگی ارزشمند و معنا دار باید به خودشکوفایی برسد و خودشکوفایی بالاترین تمایل انسان است که میتواند منجر به رضایت از زندگی شود.
خودشکوفایی چیست ؟
تجربه یک زندگی خوب زمانی محقق میشود که ما بتوانیم استعدادها و نقاط قوت منحصر به فرد خود را کشف کنیم و به صورت خلاقانه از آنها استفاده کرده تا زندگی خود را بهبود ببخشیم. طبق نظریههای مدرن رضایت از زندگی زمانی ایجاد میشود که بتوانیم ارزش و معنای آن را در خود بیابیم. سلیگمن در نظریه خودشکوفایی به این اشاره میکند که انسان زمانی میتواند به ارزش و معنای زندگی خود دست یابد که ابتدا مراقب خود باشد، نقاط قوت خود را پرورش دهد و به دیگر انسانها برای رسیدن به سعادتمندی کمک کند. یعنی انسان تمایل به دستیابی هدفی والاتر از اهداف شخصی داشته باشد.
به طور کلی زمانی که انسان بتواند تواناییها و استعدادهای خود را تحقق بخشد و به بالاترین سطح انسانیت برسد، به خودشکوفایی دست یافته است. اما تحقق قابلیتها و تواناییهای انسان مستلزم وجود شرایط و امکانات میباشد.
موفقیــتهای اخیــر تنها نشــاندهنده شروعی درخشان برای کتاب «ش» کو؟!ه است. این اثر توانسته توجه مخاطبان و منتقدان جهانی را به خود جلب کند و در مسیر جهانیشدن پیشرفت قابلتوجهی داشته باشد.
نظریه بهزیستی و خودشکوفایی
همانگونه که یک دانه برای رشد به خاک، آب و نور کافی نیاز دارد و اگر هر یک از این شرایط آماده نباشد گیاه نمیتواند رشد کند، انسان نیز برای بالندگی و رشد نیازمند امکانات و شرایط مناسب است. نظریه بهزیستی ریف شرایطی را بازگو میکند که میتواند به انسان کمک کند تا به بالاترین حد خودشکوفایی و رضایت از زندگی برسد.
۵ مولفه بهزیستی برای رسیدن به خودشکوفایی از نظر ریف
در همین رابطه دوره ۸۰ ساعته شکوفایی توسط علی میرصادقی مبتنی بر علم روانشناسی مثبت نگر ساخته شد.
ویديوی زیر را ببینید:
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد دوره خودشکوفایی کلیک کنید
۱. هیجان مثبت اولین مولفه خودشکوفایی
هر چه انسان بتواند در زندگی هیجانات مثبت بیشتری را تجربه کند، بیشتر و بهتر میتواند به سمت خودشکوفایی قدم بردارد و به رضایت از زندگی برسد. هیجانات مثبت شامل همه احساسات مثبتی میشود که در طول روز تجربه میکنیم حتی خوردن غذای دلخواه یا گوش دادن به موسیقی که باعث آرامش ما میشود.
هر آنچه که منجر به شادی انسان شود، به شما انرژی میدهد تا برای یک زندگی بهتر تلاش کنید. هرچه هیجانات مثبت را بیشتر تجربه کنید، میتوانید در دیگر مقاطع زندگی به خوبی پیش بروید و موفقتر عمل کنید.
روانشناسان تلاش انسان را برای کسب احساسات مثبت بیشتر که در چهارچوب اخلاق و اصول قرار دارد، علم مثبت گرایی مینامد.
۲. مجذوبیت یا مشارکت دومین مولفه خودشکوفایی
مجذوبیت، زمانی پیش میآید که شما با کار، شغل، بازی یا هنر خود به قدری درگیر میشوید که به کلی زمان را از دست میدهید.
آنچنان مجذوب و شیفته که گویی با آن یکی شدهاید. مجذوبیت مستلزم آن است که شما نقاط قوت و استعدادهایتان را بشناسید و برای بهبود آنها تلاش کنید.
۳. معنا سومین مولفه خودشکوفایی
علی میر صادقی :
از انسانی که برای هر کلمه به دنبال یک معنا میگردد، چگونه انتظار دارید با زندگی مواجه شود اما برای آن دنبال معنا نگردد.
زمانی که انسان به رشد فکری و روانی میرسد، به دنبال هدف و معنای زندگی میگردد. به دنبال آنچه که فراتر از خود باشد. بعد معنوی زندگی نسبت به بعد مادی آن الویت دارد. زیرا بعد مادی فناپذیر است.
مفهوم معنای زندگی برای هر کسی درونی و منحصر به خود شخص است. وقتی شخصی سرپرستی یک کودک معلول را به عهده میگیرد، هر چند که متحمل سختی و درد میشود اما به خاطر معنا بخشیدن به زندگی خودش از انجام آن کار ناراحت نیست.
یکی از اهداف درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد ( ACT ) نیز یافتن معنای زندگی است. اگر میخواهید معنای زندگی خود را بیابید، میتوانید به سوالات زیر با دقت پاسخ دهید :
چه چیزی باعث شادی شما میشود؟
چه چیزی باعث میشود که شما غمگین شوید؟
چه چیزی در شما ایجاد درد میکند؟ و چه چیزی این درد را تسکین میدهد؟
چه چیزی حس کنجکاوی شما را برمیانگیزد؟
چه چیزی در شما موجب تردید میشود؟
سه توصیه برای معنابخشی
در هر سنی که هستید برای شروع پرورش معنا نه دیر است نه زود. 1- دیوید ییگر (David Yeager) به این فکر کنید که کاری که حالا انجام میدهید چطور میتواند مشارکتی مثبت در جامعه داشته باشد. دیوید از دانش آموزان می پرسید: دنیا چگونه میتواند جای بهتری باشد و بعد از آنها خواست تا ارتباط پاسخ هایشان را با آموزشهای مدرسه شان ارتباط دهند. این تمرین به میزان معنادار کردن زندگی دانش آموزها ساعت مطالعه آنها را ۲ برابر کرد! 2- امی ورزینیسکی (Amy Wisniewski) به همراه جین داتن (Jane Dutton) و جاستین برگ (justin berry) و آدام گرانت روی ایده خلق شغل کار کردند آنها اعتقاد دارند هر شغلی میتواند با باز تعریفی به یک بهشت موعود تبدیل شود. آنها به مخاطبان خود اختیار میدهند تا با شخصی سازی شغلیشان با حذف و اضافه کار و علاقه و ارزشها شغل را برای خود کنند و آن را زیباتر کنند آنها با کمک کارکنانی در گوگل که تقریبا معنای کارشان را متوجه نمی شدند در یک کارگاه خلق شغل مشارکت کردند. کارمندان ۶ هفته بعد از این کارگاه خوشحال تر و کارآمدتر از همیشه بودند. بیل دیمون (Bill Demon) الگوی الهام بخش معنا را پیدا کنید او از شما میخواهد به صورت کتبی به سوالات زیر جواب دهید 3- خودتان را در پانزده سال بعد تصور کنید فکر میکنید چه چیزی آن موقع بیشتر از همه برایتان مهم باشد؟ کسی را نام ببرید که زندگی اش به شما الهام داده تا شخص بهتری باشید؟ چه کسی و چرا؟
۴. روابط مثبت چهارمین مولفه خودشکوفایی
روابط مثبت همان رابطههای خویشاوندی، دوستی یا اجتماعی است که بهروری را در زندگی شما افزایش میدهد. زمانی که شما رابطه گرم، رضایت بخش و قابل اعتماد با پدر و مادر، همسر، فرزندان، دوست یا همکارتان داشته باشید، زندگی خود را توانید به زندگی شادتر برسید.
توانایی همدلی، صمیمیت و محبت، تحقق و درک روابط انسانی، بدان معناست که هر دو طرف رابطه احساس راحتی داشته باشند و بتوانند احساسات و افکار خود را ابراز کنند، در حالی که میدانند مورد احترام واقع میشوند.
امروزه روانشناسی ثابت کرده است اگر میخواهیم به شادمانی درونی برسیم باید با دیگران مهربان باشیم.
علی میر صادقی :
قسمت اعظمی از خودشکوفایی هر شخص توسط روابط آن فرد رقم میخورد ، وقت آن رسیده است خاطرات منفی و ناراحت کنندهای که دیگران برایمان رقم زدند را فراموش یا رها کنیم. ما باید با پذیرش ناراحتیهای احتمالی که دیگران برایمان رقم میزنند، به بهبود روابط ، کیفیت ، تنوع و تعداد آنها کمک کنیم. چارهای نداریم، هر گلی تیغی دارد.
۵. دستاورد پنجمین مولفه خودشکوفایی
دستاورد یکی دیگر از مولفههای خودشکوفایی ، همان چیزی است که با تلاش و پشتکار شما به دست میآید و برایتان موفقیت به همراه دارد.
دستیابی دستاوردها، کسب مهارت و موفقیت و پیروزی برای شما آنقدر خوشایند و جذاب است که برای رسیدن به آن با همه توان تلاش میکنید.
اگر میخواهیم موفقیت و دستاورد کودکان را به بیشترین حد برسانیم، باید خویشتن داری آنها را تقویت کنیم روان شناس روی بامیستر، معتقد است این خصلت برترین و ارزشمندترین ویژگیهای مثبت است و نقطه قوتی است که باعث توانمندسازی دیگر نقاط قوت می.شود. اما خصیصه دیگری در یک سوی طیف خویشتن داری وجود دارد که آن را پشتکار می نامیم.
در کنار این پنج مولفه ریف و سینگر (۱۹۹۸) سه مولفه دیگر را معرفی میکنند که میتواند بهزیستی فرد را تامین کند.
پذیرفتن خود یا خودپذیری میتواند مهمترین اصل بهزیستی باشد.
اینکه شما در مورد خود چه افکاری دارید، تا چه اندازه خود را دوست دارید و چه میزان احساس ارزشمندی میکنید. خصوصیات خوب و بد خود را تصدیق کرده و میپذیرید و نسبت به گذشته خود احساس مثبت دارید، در دستیابی به خود شکوفایی موثر خواهد بود. خودمختاری یا خودپیروی این شهامت را به شما میدهد که ضمن مشاوره گرفتن و شنیدن حرف دیگران، در راستای آن چیزی که میدانید درست است، حرکت کنید.
قادر هستید در برابر فشارهای اجتماعی مقاومت کرده و رفتارتان را مدیریت کنید و مطابق با ارزشها بیاندیشید و عمل کنید.
تسلط بر محیط و سازگاری مولفه دیگری است که به بهزیستی شما کمک میکند. تسلط بر محیط به معنای کنترل مجموعه پیچیدگیهای فعالیتهای خارجی و استفاده موثر از فرصتهای اطراف است و اینکه شما قادر باشید زمینههای متناسب با نیازها و ارزشهای شخصی خود را انتخاب یا ایجاد کنید.
ویژگیهای ثانویه خودشکوفایی
تحقیقات نشان میدهد که انسان به غیر از مولفههای ذکر شده برای خودشکوفایی نیازمند داشتن حداقل سه شاخص از ویژگیهای ثانویه خودشکوفایی نیز میباشد. اکنون به معرفی ویژگیهای ثانویه خودشکوفایی در روانشناسی میپردازیم :
عزت نفس : عزت نفس همان احساس توانمندی و احساس ارزشمندی کردن نسبت به خود است. مقولهای درونی و ذهنی است که از افکار، احساسات و باورهای انسان نسبت به خودش منشا میگیرد. هر چه انسان خود را بیشتر باور داشته باشد عزت نفس بالاتری دارد.
خوش بینی : زمانی که انسان بتواند به آینده خود خوش بین باشد و افقهای روشنی را پیش روی خود متصور شود، تلاش بیشتری در لحظه حال انجام میدهد. پس استوارتر به سمت خود شکوفایی گام برمیدارد.
تاب آوری : در حقیقت تاب آوری مفهومی روانشناختی است که توضیح میدهد افراد چگونه با شرایط سخت و استرس زا و موقعیتهای غیرمنتظره کنار میآیند. بدین ترتیب تاب آوری نه تنها به مفهوم قدرت تحمل و سازگاری فرد در برخورد با مشکلات بلکه به معنای حفظ سلامت روانی است. تاب آوری افراد را توانمند میسازد تا در برخورد با مشکلات و ناملایمات زندگی بدون اینکه آسیب روحی ببینند مواجه شوند که این خود به رشد و خود شکوفایی انسان کمک میکند.
سرزندگی : سرزندگی بر روی عملکرد انسان در جهت پیشبرد آینده تاثیر میگذارد. سرزندگی و نشاط به انسان انرژی و نیرو میبخشد تا عملکرد بهتری برای رشد و ایجاد بهزیستی داشته باشد.
خود تغییرگری یا خودمختاری : همان گونه که پیشتر توضیح داده شد، خودمختاری همان نیاز انسان به انجام کاری است که برخاسته از درون خودش باشد. نظریه خودمختاری مفهوم انگیزههای بیرونی در رشد شناختی، اجتماعی و تفاوتهای فردی را بیان میکند. همچنین علاوه بر بهزیستی و کیفیت عملکرد فرد به میزان اراده و ابتکار توجه دارد.
روابط مثبت : همان گونه که توضیح دادیم انسان برای زندگی بهتر و آسانتر نیاز به برقراری ارتباط با دیگران دارد که هر چه این روابط از نظر درک رابطه انسانی غنیتر باشند، روابط مثبتتری را میسازد.
خودشکوفایی و هیجانات منفی
دکتر علی میرصادقی معتقدند اگرچه هیجانات منفی در هیچجا به عنوان مولفهای برای خودشکوفایی نام برده نشده است اما لازم است که بتوانیم رابطه خود را با هیجانات منفی تغییر دهیم. در واقع باید بتوانیم حتی در شرایط منفی هم خوب عمل کنیم تا به خودشکوفایی برسیم. بسیار پیش میآید که ما در لحظات سخت و شرایط دشوار زندگی برای رسیدن به خودشکوفایی تلاش میکنیم.
بسیاری از هیجانات منفی که ما تجربه میکنیم به دلیل وجود ژنیهایی است که با ما متولد شدهاند. تقریبا 51% از فعالیتهای روانی و شخصیتی افراد توسط ژنها مشخص میشوند. بعضی افراد به صورت ژنتیکی افسردهتر، غمگینتر و مضطربتر یا حتی بدبینتر از بقیه هستند. این گونه افراد نیاز دارند محدودیتهای روانی خود را بپذیرند و برای حل آنها گام بردارند. آنها نیاز دارند تمرین خوش بینی و مدیتیشن کنند یا تمرینهای انعطاف پذیری روانشناختی ( ACT ) را بیشتر انجام دهند.
ویدیو زیر مربوط به دوره جامع خودشکوفایی میباشد.
توجه داشته باشید زمانی که یک هیجان منفی در ما شکل میگیرد، موجب باز تولید هیجانات منفی دیگر هم میشوند. شرایطی را در نظر بگیرید که دچار اضطراب شدهاید، در این شرایط احتمالا شما عصبانی هم خواهید شد یا زمانی که بدبین باشید گرفتار استرس هم میشوید.
فردی که ژن بدبینی دارد، مدام در ذهنش در حال سرزنش کردن خودش است. هر لحظه افکاری همچون "زندگیت بیهوده است "، "تو شکست میخوری"، "تو ارزشی نداری" در سرش میچرخد. خود این افکار باعث از بین رفتن عزت نفس فرد میشوند. ما نمیتوانیم این افکار را از بین ببریم، تنها کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که خوش بینی را تمرین کنیم. با افزایش خودآگاهی، صدای این افکار را بشنویم و رفتار و اعمال خود را مطابق با ارزشهایمان انجام دهیم.
با هیجانات منفی چه کنیم؟
باور کنیم که افکار منفی همیشه وجود دارند. با این تفکر که بخواهیم آنها را نادیده بگیریم یا کنترل کنیم، فقط خود را از انجام کار مثبت دور میکنیم و به سمت اجتناب پیش میرویم. درنتیجه آن زندگی معنادار و ارزشمند را از دست خواهیم داد. بهترین راه این است که آگاهانه افکارمان را مشاهده کنیم، ارزشهایمان را به یاد آوریم و در مشکلات با تمام سختیها خوب عمل کردن را یاد بگیریم.
عملکرد خوب در شرایط سخت برای رسیدن به رضایت از زندگی
زمانی که شرایط برای ما سخت میشود، محدودیتهای ژنتیکی ما از جمله افسردگی، بدبینی، غمگینی ... نیز فعال میشوند. برعکس این نیز صادق است زمانی که مشکلات روانی ما سربرمیآورند، شرایط را برای خودمان سخت میکنیم مثل وقتی که عصبانی میشویم شرایط کاری و خانوادگی را سختتر میکنیم. ما نمیتوانیم شرایط، افکار و احساساتمان را کنترل کنیم اما عملکرد ما تحت کنترل خودمان قرار دارد. رفتار و عملکرد ما در شکوفایی حائز اهمیت است. باید یاد بگیریم در شرایط سخت و با همه درگیریهای روانی به بهترین نحو عمل کنیم.
روزهای بد و خودشکوفایی
همیشه در زندگی ما روزهای بد و تلخ وجود دارند، روزهایی که افکار و احساسات ناخوشایند را در ما افزایش میدهند. ما را به سوی افسردگی و اهمال کاری میکشانند. بیشتر ما تلاش میکنیم که از شر آنها خلاص شویم، غافل از اینکه هر چقدر بیشتر دست و پا میزنیم بیشتر فرو میرویم درست مثل کسی که در یک باتلاق گیر افتاده است. تلاش برای فرار یا نادیده گرفتن افکار باعث میشود که آنها با سرعت بیشتر به سمت ما هجوم بیاورند. پس بیایید به آنها اجازه دهیم که حضور داشته باشند و ما با وجود آنها بهترین عملکرد را انجام دهیم. زیرا ما برای رسیدن به خودشکوفایی احتیاج نداریم هیجانات منفی را کم کنیم بلکه ما میخواهیم هیجانات مثبت را افزایش دهیم.
تاثیر اجتناب بر خودشکوفایی و رضایت از زندگی
در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد ( ACT ) متوجه میشویم که چطور برای فرار از شر افکار و احساسات منفی به اجتناب روی میآوریم. در واقع اگر نتوانیم آنها را بپذیریم خود را درگیر اجتناب کردهایم. در زمان اجتناب 6 عمل را انجام میدهیم که ما را از خودشکوفایی و رضایت از زندگی دور میکنند.
1- تکانش : واکنش پذیری یا تکانش زمانی است که ما دچار عصبانیت و خشم میشویم. در این حال حرفهایی میزنیم و اعمالی را انجام میدهیم که ارزشمندی ما را کم میکند.
2- کنترل : تلاش میکنیم که افراد و شرایط را کنترل کنیم. در حالی که تنها چیزی که ما قادر به کنترل آن هستیم فقط رفتارهای خود ما است. نمونه آن کسانی که دچار وسواس میشوند.
3- آشغال ریختن در بدن : برای اینکه استرس را کنترل کنید به سراغ خوردن بی رویه میروید، سیگار میکشید، مواد مخدر یا الکل مصرف میکنید. نتیجه همه این کارها فقط آسیب رساندن به بدن است.
4- ماندن در منطقه امن ( گندیدن ) : خوابیدن، باقی ماندن در کار یا رابطهای که به ما آسیب میزند.
5- غرق ذهن خود بودن : توجیه کردن افکار منفی، سرکوب کردن آنها. در واقع آنقدر درگیر این افکار میشوید که واقعیت اکنون را نمیبینید.
6- حواس پرتی : ساعتها خود را در فضای مجازی، تلویزیون و ... غرق میکنید.
در درمان مبتنی بر پذیرش و تهعد ( ACT ) میآموزیم که چگونه واقعیتهای رنج آور زندگی را بپذیریم. افکار و احساسات ناخوشاید و درد آور را مشاهده کنیم به آنها اجازه حضور دهیم و بهترین عملکرد را در پیش بگیریم تا به خودشکوفایی و رضایت از زندگی برسیم.
راهکارهای اکت برای کم کردن هیجانات منفی
در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد ( ACT ) اولین قدم پذیرفتن احساسات و افکار منفی است. اینکه بپذیریم به هیچ عنوان نمیتوانیم آنها را نابود یا از آنها فرار کنیم. سپس با استفاده از راهکارهای ACT هیجانات منفی را کم میکنیم :
1- لنگر انداختن: مدیتیشن و تنفس عمیق
2- مشاهده: جسمی سازی کردن احساس، اینکه این احساس در چه قسمتی از بدن شما قرار گرفته در قلب، شکم و...
3- فضاسازی: برای احساس منفی در قلب خود جا باز کنید.
4- اجازه حضور دادن: به این حس منفی اجازه میدهید که در وجودتان باشد.
پذیرش و اتفاقات منفی
درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به شما میگوید برای اینکه بتوانید اتفاقات و شرایط بد را بپذیرید و از آن به سلامت عبور کنید:
1- مهربانی با خود: به جای سرزنش کردن خود، با خود همدلی و مهربانی کنید.
2- لنگر انداختن: مدیتیشن و تنفس عمیق، در اتفاقات بد با نفس عمیق کشیدن به خود فرصت بیشتری میدهیم که عجولانه تصمیم نگیریم یا دست به عملی مخالف با ارزشهایمان نزنیم.
3- موضع گرفتن با ارزشهای شدنی: هر چند که اتفاق ناگواری افتاده، میتوانیم ارزشی را در وجودمان بیابیم که همان لحظه بتوانیم آن را زندگی کنیم. مثلا فردی که همسرش را از دست داده در همان لحظه میتواند از فرزندش حمایت کند.
4- گنج پیدا کردن در رنجها: زمانی که شرایط رنج آور آرامتر شد و توانستیم زندگیمان را مطابق با ارزشهایمان پیش ببریم، باید ببینیم که چگونه میتوانیم از این شرایط ناگوار اتفاق بهتری را رقم بزنیم.
رابطه خودشکوفایی و کرونا
تحقیقات شلدون کوهن از دانشگاه کارنگی ملون نشان داد که تاثیر شادمانی بر سلامت جسمانی در برابر ویروسهای عفونی بسیار جالب است. در آزمایشی که کوهن انجام داد، افراد مورد آزمایش از نظر میزان هیجانات مثبت و منفی هر روز بررسی میشدند. فاکتورهایی مثل سن، تحصیلات، رژیم غذایی و سطح آنتی بادی در خون و همچنین میزان خوش بینی افراد در نظر گرفته شده بود. در این آزمایش راینوویروس rhinovirus ویروس سرماخوردگی معمولی از طریق بینی به بدن افراد منتقل شد. آنها به مدت 6 روز تحت مراقبت و در قرنطینه قرار گرفتند تا میزان رشد بیماری سرماخوردگی، میزان ترشحات بینی و میزان التهاب دستگاههای داخلی توسط متخصصان بررسی شود.
این ویروس از نظر عفونت در دستگاه تنفسی و انتقال سریع و همچنین RNA ویروس بودنش شباهت زیادی به کرونا ویروس دارد. این آزمایش نشان داد کسانی که قبل از ورود این ویروس به بدنشان از میزان هیجانات مثبت بیشتری برخوردار بودند، کمتر سرما خوردند. حتی کسانی که میزان تجربه هیجانات مثبت آنها متوسط بود به نسبت کسانی که از میزان هیجان مثبت کمتری برخوردار بودند کمتر بیمار شدند. بر طبق این آزمایش سطح هیجانی مثبت عامل تعیین کننده کاهش ابتلا به بیماری است. شلدون کوهن به این نتیجه رسید که سطح ترشح پروتئینی که باعث التهاب در بدن می شود ( اینترلوکین6 ) در افراد غمگین به مراتب بیشتر است و این امر باعث افزایش سرماخوردگی و تب در این افراد میشود.
خوش بینی و افزایش سلامتی
خوش بینها سبک زندگی سالمتری دارند. آنها به دلیل تجربه هیجانات مثبت ، انرژی بیشتری برای ورزش، حرکت و تلاش کردن دارند و به این تلاش خوش بین و امیدوارند. در حالی که افراد بدبین زندگی منفعلانه را برمیگزینند. همچنین این افراد به دلیل دوستان زیادی که دارند، از حمایت اجتماعی بیشتری برخور دارند. آنها با دوستانشان درد و دل میکنند، از آنها کمک گرفته و با آنها خوشحال هستند و این خوشحالی سیستم ایمنی بدنشان را افزایش میدهد.
نظریه گسترش و ساخت در برابر هیجانات منفی
باربارا فردریکسون طبق نظریهای تحت عنوان گسترش و ساخت ثابت کرد که هیجانات مثبت باعث میشود ترشح دوپامین در مغز افزایش یافته و یادگیری ما بیشتر شود. همچنین ما بدن سالمتری خواهیم داشت. نظریه گسترش به این اشاره دارد زمانی که شما هیجانات مثبت بیشتری را تجربه میکنید، ایدهها و افکار بیشتری برای حل مسائل و مشکلات به ذهن شما خطور میکنند. به این طریق میتوانیم با استفاده از مثبت گرایی و امید به آینده شروع به ساخت یک زندگی جدید و با معنا کنیم.
آیا از میزان شکوفایی خود اطلاع دارید؟ پیشنهاد میشود تست بهزیستی روانشناختی ریف را همین الان انجام دهید.
تست سرمایه روانشناختی ریف سرمایه روانی و هیجانات مثبت
در گذشته بر این باور بودند تجربه هیجانات مثبت یک لذتی آنی و زودگذر است. اما اکنون محققان ثابت کردهاند که گرچه هیجانات مثبت در لحظه باعث شادی انسان میشوند اما اثرشان در ذهن باقی میماند و منجر به انعطاف پذیری روانی شخص میشود. هر چه بیشتر تجربه هیجانات مثبت داشته باشیم در برابر سختیهای زندگی بیشتر میتوانیم انعطاف پذیری داشته باشیم. ذخیره شدن تجربه هیجانات مثبت در ذهن را سرمایه روانی میگویند.
افرادی که تجربه هیجانات مثبت آنها در طول روز نسبت به تجربه هیجانات منفیشان سه به یک باشد به سمت خودشکوفایی در حال حرکت هستند. اگر تجربه هیجانات مثبت نسبت به هیجانات منفی دو به یک باشد، افراد یک زندگی معمولی دارند و آرام آرام به سمت پژمردگی قدم برمیدارند. اما اگر این نسبت یک به یک باشد فرد به سمت افسردگی پیش میرود. پس اگر هیجانات مثبت کم شود فرد با سرعت به افسردگی میرسد.
رابطه خودشکوفایی و افسردگی
در طول مسیر زندگی در طیفی زندگی میکنیم که یک سر آن خودشکوفایی و سر دیگر آن افسردگی است. هر چقدر به سمت خودشکوفایی گام برداریم زندگی با معناتری خواهیم داشت. عوامل متعددی در اینکه ما در کجای این طیف قرار بگیریم دخیل هستند. عواملی چون محیط، ژن، خانواده، مدرسه و معلمها به خصوص در سالهای اولیه زندگی. هر چقدر فرد توانمندتر باشد، با وجود همه سختیها و مشکلات تلاش میکند که به سمت خودشکوفایی پیش برود. فرد ضعیف در حالی که تلاشی برای خودشکوفایی نمیکند خود را به افسردگی میرساند. همه ما به دلیل اینکه ممکن است ژن افسردگی را داشته باشیم یا اینکه به خاطر شرایط سخت یا اتفاق ناگواری که برایمان رخ داده است ممکن است به سمت افسردگی سوق داده شویم، اما حتی به عنوان یک فرد افسرده باید بکوشیم تا به سمت خودشکوفایی برویم.
افسردگی و 5 مولفه بهزیستی برای رسیدن به خودشکوفایی
فرد افسرده در واقع در هر 5 مولفه بهزیستی برای خودشکوفایی دچار مشکل شده است. این فرد در طول روز هیجانات مثبت کمی را تجربه میکند. نمیتواند آرامش داشته باشد و از لذتهای کوچک مثل لذت بردن در هنگام غذا خوردن محروم مانده است. مجذوب کار، حرفه یا هنری نمیشود در نتیجه نقاط قوت و استعدادهایش را نمیشناسد. معنایی برای زندگیش قائل نیست و همه چیز را سیاه میبیند. از این رو نمیتواند رابطه خوبی با اطرافیانش برقرار کند. هیچ تلاشی برای رسیدن به موفقیت نمیکند و دستاوردی به دست نمیآورد. در نتیجه زمانی که فرد از مولفههای خودشکوفایی دور میشود، به سمت افسردگی سوق پیدا میکند و نمیتواند به رضایت از زندگی برسد.
افسردگی و هیجانات مثبت و تاثیر آن بر خودشکوفایی
زمانی که فرد در طول روز هیجانات مثبت را کم یا اصلا تجربه نمیکند و نمیتواند از زندگی لذت ببرد، به سرعت به سمت افسردگی پیش میرود. هیجانات مثبت همچون آرامش داشتن، حس غرور، عشق و حتی لذت بردن از یک پیاده روی در هوای آزاد. نداشتن این احساسات مثبت در طول روز انعطاف پذیری روانی فرد را میگیرد.
افسردگی و مجذوبیت یا مشارکت
همانطور که گفته شد برای مجذوبیت و درگیر شدن نیاز است استعدادها و نقاط قوت خود را بشناسید. در این لحظه است رضایت از زندگی را تجربه میکنیم و به سمت شادمانی و بهزیستی حرکت میکنید. فرد افسرده نمیتواند از استعدادهایش استفاده کند، با نقاط قوت خود آشنا نیست و منتظر است که دیگران نقاط قوت او را کشف کنند. اما همیشه نمیتواند این توجه را به دست آورند. به همین دلیل احساس قربانی بودن میکند و از مشارکت و مجذوبیت دست برمیدارند. آنها به جای مجذوبیت و درگیر شدن با کار، احساس غم و ناراحتی را تجربه میکنند. کمتر کار میکنند یا اصلا کار نمیکنند و به این دلیل با نقاط قوت خود آشنا نمیشوند و نمیتوانند نقاط قوت خود را تقویت کنند. پس احساس قدرت و رضایت ندارند. به همین دلیل است که روانشناسان توصیه میکنند فرد بیکار نماند.
افسردگی و سومین مولفه خودشکوفایی ، معنا
فرد افسرده معنای خاصی را از زندگی دریافت نمیکند. به دلیل حس قربانی بودن معنای زندگی را سیاه و ظالمانه میداند. خودش یا دیگران را مقصر ناامیدیها و شکستهایش میداند. بیمعنایی فرد را تحریک پذیر کرده پس به دنبال آسیب زدن به خود یا دیگران است.
افسردگی و دستاورد و موفقیت
گفتیم فرد افسرده استعدادهایش را پیدا نمیکند تا بتواند روی آنها کار کند پس مجذوبیت کمی خواهد داشت. همچنین به خاطر کمبود سرمایه روانشناختی مثبت و نداشتن معنای زندگی که به فرد انگیزه و جهت بدهد، قدرت برنامهریزی و انرژی لازم را برای به دست آوردن دستاوردها و کسب موفقیت نخواهد داشت و چون به موفقیتی نمیرسد این سیکل معیوب دوباره ادامه مییابد.
افسردگی و روابط مثبت
زمانی که فرد بیکار است و یا کاری دارد که مجذوبیت و علاقه مندی را در او برنمیانگیزد، پس هیجانات منفی زیادی را در طول روز تجربه میکند. این امر باعث میشود فرد تحریک پذیر شود. در نتیجه روابط خوبی نمیتواند برقرار کند و همیشه رابطهاش را خراب میکند.
نگاهی پایانی به خودشکوفایی و رضایت از زندگی
برای اینکه معنای زندگی را بیابیم و زندگی توام با رضایت و ارزشمندی داشته باشیم، میتوانیم مولفههای خودشکوفایی را تمرین کرده و بر روی انعطاف پذیری روانشناختی خود کار کنیم، تا بتوانیم از افسردگی دور شویم و به سمت خودشکوفایی گام برداریم.
دوره هشتاد ساعته غیرحضوری در ۸ ترم | شکوفایی
این دوره مبتنی بر روانشناسی مثبتنگر و بر اساس آموزههای رئیس سابق انجمن روانشناسی آمریکا و پدر روانشناسی مثبتنگر (دکتر مارتین سلیگمن) میباشد و اکثر درسهای آن توسط پژوهشهای فرا تحلیل و دانشگاهی به اثبات رسیده است. مطالبی که ممکن است به آن علاقه داشته باشید