تعیین هدف در زندگی یکی از مهمترین کارهایی است که هر شخصی برای داشتن یک زندگی موفق باید انجام دهد. در بین مخلوقات تنها انسانها قادر به انتخاب هدف در زندگی خودشان هستند. حال انتخاب با خودت است که میتوانی با تعیین اهداف و انتخابها و اراده خودت به کمال برسی یا فقط بیهوده و بیهدف فقط شاهد گذران عمر و فصلهای زندگیات باشی...
یک جا خواندم که زندگی، هدیهی خداست به تو و شیوه زندگی کردن تو، هدیه تو به خدا است. زندگی و زنده بودن، فرصتی برای خلق یک شاهکار و خلق یک اثر هنری تماشایی است. همچنین خداوند درقرآن میفرماید: من شما را بیهوده نیافریدم!
تعیین اهداف در زندگی بسیار مهم و ارزشمند است زیرا به شما کمک میکند تا به شیوهی منظم و سازمانیافتهتری به زندگی بنگرید و به سمت تحقق آرزوها و آرمانهایتان حرکت کنید. اهمیت تعیین اهداف در زندگی شامل امور زیر میباشد:
1-راهنمایی در تصمیم گیری : داشتن اهداف و آرزوهای واضح به شما کمک میکند تا در تصمیمگیریهای روزمره تان بهتر و آگاهانهتر عمل کنید و به واقعیتهای زندگی پاسخ دهید.
2-انگیزه و انرژی : هدفهای مشخص باعث افزایش انگیزه و انرژی شما میشود، زیرا زمانی که به یک هدف مشخص میرسید، احساس پیشرفت و رضایت میکنید و این احساس به شما انگیزه میدهد تا ادامه دهید.
3-افزایش خودباوری : تعیین اهداف و رسیدن به آنها میتواند باعث افزایش خودباوری و اعتماد به نفس شما شود، زیرا هر بار که یک هدف را دنبال میکنید و به آن میرسید، باور به خودتان و قدرت شما افزایش مییابد.
4-سازماندهی زندگی : اهداف به شما کمک میکنند تا زندگیتان را سازماندهی کنید و به وضوح تعیین کنید که چه چیزی برایتان مهم است.
5-رشد و توسعه شخصی : دنبال کردن اهداف زندگیتان شما را به سمت رشد و توسعه شخصی هدایت میکند و به شما فرصت میدهد تا به بهترین نسخه خودتان تبدیل شوید.
6-افزایش تمرکز: داشتن اهداف مشخص به شما کمک میکند تا تمرکز بیشتری در زندگی داشته باشید وانرژیتان را برای دستیابی به آن هدف متمرکز کنید.
7-سوالات زندگی: تعیین اهداف در زندگی به شما کمک میکند تا سوالات عمیقتری درباره زندگی و مسیر پیش روتان مطرح کنید و به دنبال جوابهایی برای آنها بگردید.
8-معنا و مقصود: اهداف زندگی به شما کمک میکنند تا معنا و مقصود زندگیتان را درک کنید و برای رسیدن به آن مقصود تلاش کنید.
9-شادی و رضایت: هدفهای واضح و قابل اندازهگیری میتوانند به شما احساس شادی، رضایت و احساس موفقیت را القا کنند.
10-موفقیت: اهداف زندگی به شما کمک میکنند تا به موفقیت تحصیلی، حرفهای، رابطهای و شخصی دست یابید و زندگی مطلوب و معنوی را تجربه کنید.
تو بیهدف آفریده نشدهای که بیهدف زندگی کنی. داشتن هدف در زندگی یکی از مهمترین وظایفی است که بر عهدهی تو نهاده شده تا بهترین خودت باشی، بدرخشی و از زندگی کردن لذت ببری. در این مقاله به تعیین هدف در زندگی و اهمیت آن میپردازیم.
اهمیت تعیین هدف در زندگی :
انتخاب هدف در زندگی یک ضرورت است که اگر آگاهانه صورت نپذیرد، ناآگاهانه انجام خواهد شد! انسانهای هدفمند تمرکز بیشتری روی فعالیتها و اقداماتشان دارند و تمرکز، یکی از مهمترین شروط موفقیت است. انسانهایی که دارای هدف در زندگی هستند معمولا میدانند از زندگی چه میخواهند و هر صبح میدانند برای چه یک روز دیگر زنده هستند، آیندهشان را از قبل ترسیم کردهاند و نقشه راه خود را از قبل دارند اما انسانهایی که بیهدف و سردرگماند باری به هرجهت زندگی میکنند، اعتماد به نفس پایینی دارند و معمولا ناموفق و ناکاماند.
قبل از این که بخواهیم برویم سراغ این که چطور هدف در زندگی برای خودمان انتخاب کنیم، خوب است که این ویدیو از سریال سی روز تا پیروزی که درباره هدف داشتن است را ببینید.
صائب تبریزی در وصف بی هدفی چه زیبا سروده:
لازم تیرهوایی است جدایی ز هدف / به مقامی نرسد هرکه دلش هر جایی است
چگونه برای خود هدف زندگی انتخاب کنیم؟
هفت سوال عجیب و غریب که میتواند به یافتن هدف در زندگی به شما کمک کند و باید از خودتان بپرسید. مارک منسون نویسنده اهل ایالات متحده آمریکا اعتقاد دارد ما، با پرسیدن هفت سوال عجیب و کمی خنده دار میتوانیم به خودمان کمک کنیم تا بفهمیم هدف در زندگی چیست. او سعی کرده سوالاتش بامزه و سرگرمکننده باشند زیرا پیداکردن هدف در زندگی باید امری جالب باشد. همچنین در این رابطه شنیدن پادکست برنامهریزی و هدفگذاری خالی از لطف نیست.
1- ساندویچ بدمزه مورد علاقهتان چیست؟ آیا داخلش زیتون هم دارد؟
هدف از طرح این سوال بیان این حقیقت است که به شما گوشزد شود در زندگی هر موفقیت شیرین و هر دستاورد مهمی قیمتی دارد که قیمت آن را باید پرداخت کنیم. پرداخت قیمت و هزینه برای دستاوردهای بزرگ مثل خوردن یک ساندویچ بدمزه است ولی آن ساندویچ بدمزه باید مورد علاقهتان باشد.
اگر میخواهید یک کارآفرین مقتدر، یک هنرمند مشهور یا یک وکیل موفق باشید باید طاقت شکست داشته باشید و اگر توان تحمل سختی و 80 ساعت کار در هفته را ندارید، قطعا به آرزوی خودتان نخواهید رسید.
موفقیــتهای اخیــر تنها نشــاندهنده شروعی درخشان برای کتاب «ش» کو؟!ه است. این اثر توانسته توجه مخاطبان و منتقدان جهانی را به خود جلب کند و در مسیر جهانیشدن پیشرفت قابلتوجهی داشته باشد.
2- چه چیزی امروز در مورد تو صادق است که کودک درون 8 ساله تو را میتواند به گریه بیندازد؟
وقتی یک کودک بودم، عادت داشتم داستان بنویسم، در اتاقم بنشینم و ساعتها در تنهایی برای خودم در مورد موجودات فضایی، ابرقهرمانها، در مورد دوستانم و در مورد خانوادهام بنویسم. من برای خودم مینوشتم و هیچکس قرار نبود نوشتههایم را بخواند یا تحت تاثیر نوشتههای من قرار بگیرد. قرار نبود پولی بابت آن به دست بیاورم فقط برای این مینوشتم که از آن لذت میبردم و بعد به خاطر دلایلی، دیگر ننوشتم. دلایلی که هیچگاه حتی به یاد نمیآورم.
همه ما گرایش داریم که ارتباطمان را با آنچه در کودکی دوست داشتیم قطع کنیم، گاهی تحت فشارهای اجتماعی و شغلی در دوران جوانی علایق دوران کودکیمان را نادیده میگیریم و اگر از ما دلیل کاری را که در حال حاضر مشغول آن هستیم را بپرسند احتمالا دلیلمان دریافت چیزی است که در قبال کارمان به ما میدهند.
در 25سالگی دوباره متوجه شدم که عاشق نویسندگی هستم حالا خندهدار این است که اگر کودک 6 سالهی درونم در 20سالگی از من میپرسید که چرا دیگر نمینویسی پاسخ من این بود که چون مهارت آن را ندارم یا کسی قرار نیست نوشتههای من را بخواند اما...
3- چه چیزهایی باعث میشود که غذاخوردن یا دستشویی رفتن را فراموش کنید؟
همه ما این تجربه را داریم که گاهی آنقدر درگیر کارها میشویم که ساعتهای متمادی در آن پیچیده میشویم و ناگهان به خودمان میآییم و میگوییم، اَه، لعنتی یادم رفته که شام بخورم.
وقتی بچه بودم هنگام بازی با بازیهای ویدیویی این چنین میکردم. شاید این یک رفتار خوب نبود ولی درحقیقت برای سالیان زیادی به نوعی مشکل محسوب میشد. به جای اینکه خودم را برای امتحاناتم آماده کنم یا با دوستانم رو در رو صحبت کنم، فقط دلم میخواست بازی کنم. زمانی که من از بازیها دست کشیدم فهمیدم اشتیاق من برای بازی نبوده است بلکه اشتیاقم برای پیشرفت بوده است. گرچه گرافیک و داستان بازیها هم مهم بودند اما اینکه احساس کنم در کاری استعداد دارم و میتوانم با دیگران رقابت کنم برای من مهمتر بوده و دلیل علاقهام به بازیها همین احساس نیاز به رقابت و پیشرفت بوده است، من عاشق رقابت بودم و شاید شما به چیزهای دیگری مثل غرق شدن در رویاها یا مسائل فنی علاقهمند باشید. برای اینکه بتوانید علاقهمندیتان را پیدا کنید لازم نیست به کارهایی که بابت انجامدادنشان حاضرید تا صبح بیدار بمانید یا غذا خوردنتان را فراموش کنید، فکر کنید، فقط لازم است ببینید پشت کارهایی که به آنها علاقهمند هستید چه اصول شناختی نهفته است چون این اصول به راحتی در هر جا به کار گرفته میشوند.
4- چگونه میتوانید خودتان را شرمسارتر کنید؟
قبل از این که قادر باشید تا در کاری خوب ظاهر شوید، شما باید در آن کار به طرز افتضاحی خراب کاری کرده باشید، بدون این که حتی خودتان بدانید در حال انجام چه فضاحتی هستید. خیلی واضح است طبق تعریف خرابکاری، فقط کافی است آن کار را به نحوی که مدام شما را شرمسار کند، انجام دهید و بیشتر مردم از گیر افتادن در چنین موقعیتی اجتناب میکنند. اما اگر از انجام کارهایی که شما را خجالت زده میکند اجتناب کنید پس هرگز موفق به انجام کاری که مهم باشد، نمیشوید. بله بله به نظر میرسد که یک بار دیگر، همه چیز به آسیب پذیری برخواهدگشت.
شاید در حال حاضر، کاری وجود دارد که میخواهید انجام دهید، کاری که شاید سالها راجع به آن خیال پردازی کردهاید، اما هنوز آن را انجام ندادهاید. بدون شک دلایل خودتان را نیز دارید و این دلایل را برای خودتان مدام تکرار میکنید. اما این دلایل چه میتوانند باشند؟ اگر این دلایل مرتبط با نحوهی تفکر و یا قضاوت دیگران در مورد شماست قطعا در حق خودتان اجحاف میکنید. اگر دلایل شما چیزی شبیه این است که من نمیتوانم شغلی داشته باشم زیرا گذراندن وقت با فرزندانم برای من مهمتر است یا نمیتوانم به بازی رایانهای خودم بپردازم زیرا به کلاس موسیقی خودم نمیرسم خوب به نظر میرسد اما اگر دلایل شما این است که " والدین من از آن متنفر هستند "، " دوستان من از آن لذت نخواهند برد " یا " اگر من شکست بخورم مثل یک احمق به نظر میرسم " پس احتمال دارد که شما از چیزی فرار کنید، هیولایی که شما را از انجام دادن کارهای مورد علاقهتان میترساند. مشکل شما، پدر، مادر یا دوستانتان که برایتان ارزش دارند نیستند بلکه شما از چیزی که به آن اهمیت میدهید اجتناب میکنید زیرا فقط نگران طرز فکر دیگران هستید.
کارهای خارق العاده ماهیت منحصر به فرد و عالی دارند، پس اگر خواهان آن هستیم باید دیدی که دیگران به آن دارند را فراموش کنیم که این منحصر به فرد کردن و مقابله با افکارعمومی، کاری ترسناک است.
5- چگونه می خواهی دنیا را نجات بدهی؟
اگر اخیرا اخبار ندیده باشید، باید بدانید که دنیا چندین مشکل دارد. منظورم این است که دنیا به طرز عجیبی در وضعی شیر تو شیر به سر میبرد و قرار است همهی ما به قهقرا برویم. قبلا در مقالههای دیگر هم به این اشاره کردیم که برای یک زندگی سالم و شاداب، باید به ارزشهایی ادامه بدهیم که فراتر از رضایت و خواستهی قلبی ماست. پس یکی از این مشکلها را انتخاب کنید و شروع به عملیات نجات دنیا کنید. موارد زیادی برای انتخاب وجود دارد. سیستمهای آموزشی پیچیده، توسعه اقتصادی، خشونت خانگی، مراقبت از سلامت روان و... امروز صبح مقالهای در مورد افزایش کارگران جنسی در کشور خواندم، علاوه بر اینکه برای صبحانه اشتهایم را از دست دادم، از ته قلب آرزو کردم که بتوانم کاری برای این معضل انجام بدهم.
مشکلی را که به آن اهمیت میدهید را پیدا کنید و شروع به انجام کاری برای حل آن کنید. بدیهی است شما به تنهایی قادر به حل مشکلات دنیا نیستید اما میتوانید مشارکت داشته و یا تغییر ایجاد کنید و این احساس ایجاد تغییر و تاثیرگذار بودن و در نهایت احساس ارزش، مهمترین رکن برای خوشبختی و تحقق رویای شماست.
6- اگر کسی با اسلحه شما را مجبور کند کل روز را بیرون از خانه سپری کنید، کجا میروید و چه کار میکنید؟
دغدغه خیلی از ما مانند دغدغه یک پیرمرد سالخورده است. طوری درگیر زندگی روزمره هستیم که حواسمان به خیلی از مسائل دور و برمان نیست برای پیرمرد فقط کافی است که کاناپه راحت باشد، نان سنگک دندانگیر باشد و توپ بچهها به شیشه اصابت نکند، همین و بس... هیچ اتفاق جدیدی قرار نیست بیفتد. آنچه اکثر مردم متوجه آن نیستند این است که اشتیاق نتیجه عمل است و نه دلیل آن.
حالا فرض کنید کسی هر روز روی سر شما اسلحه میگذارد و مجبورتان میکند از خانه بیرون بروید و تا زمان خواب بازنگردید و فرض کنید که نه کافیشاپی برای رفتن در کار است و نه پلتفرمی مثل اینستاگرام و فیس بوک برای وقت گذرانی، حالا در این شرایط کجا را انتخاب میکنید؟ ثبت نام در یک کلاس ورزشی؟ کتابخانه؟ یا ثبت نام برای ادامهی تحصیل؟ شاید هم نوعی سیستم آبیاری را ابداع کنید که میتواند جان هزاران کودک در مناطق قحطیزدهی آفریقایی را نجات دهد.
حالا اگر علاقهمندیهایتان برانگیخته شدند، آنها را بنویسید، بیرون بروید و واقعا آنها را انجام دهید. اگر آن کارها قرار است شما را شرمنده کنند امتیاز بیشتری خواهید داشت.
7-اگرمطلع شوید که یکسال دیگر بیشتر زنده نیستید چه کارهایی را انجام خواهید داد؟ یا میخواهید مردم از شما چگونه یاد کنند؟
بیشتر ما دوست نداریم در مورد مرگ فکر کنیم، اما فکر کردن در مورد مرگ به طور شگفتانگیزی مزایای عملی زیادی دارد. حداقل ما را مجبور میکند تا آنچه را که در زندگی ما مهم است را انجام دهیم و آنچه که بیهوده است و فقط موجب پریشانی ما میشود را از زندگی خودمان حذف کنیم و اولویتهای خودمان را دوباره ارزیابی کنیم.
مرگ تنها چیزی است که به ما ارزش زندگی را میفهماند زیرا فقط با تصور عدم وجود، شما میتوانید آنچه را که مهمترین چیز در مورد وجود شماست درک کنید.
بعد از خود چه چیزی به ارث خواهید گذاشت؟ مردم راجع به شما چه خواهند گفت؟ اگر مردم نمیدانند چه چیزی برای آنها مهم است به این دلیل است که هیچ جهت و هدفی ندارند و نمیدانند که ارزش آنها چیست و وقتی ندانید ارزش شما چیست، ارزشهای دیگران را به دست میگیرید و اولویتهای دیگران را به جای خودتان زندگی میکنید. این یک بلیط یک طرفه برای روابط ناسالم و بدبختیهای احتمالی است. برای انجام این کار لازم است از میل راحت خود برخیزید و فراتر از خود فکر کنید، بیشتر و بیشتر فکر کنید، متناقض فکر کنید و دنیایی را بدون خود متصور شوید.
ویژگیهای هدف گذاری خوب :
معین و مشخص باشد: اهداف برای هدف گذاری باید منحصر به فرد، شخصی و متعلق به شما باشند و به طور دقیق انتظارات شما را مشخص کنند و بتوانید بگویید که به وسیله آنها چه نتایجی در زندگی شما رخ خواهد داد.
قابل اندازه گیری باشد: شما باید قادر باشید در هر زمان بسنجید که چقدر با رسیدن به هدف در زندگی فاصله دارید. اگر آرزوی داشتن یک دفتر کار بزرگ را دارید، باید بدانید آن دفتر چند متری است و مشخص کنید چند اتاق کار قرار است داشته باشد و... .
دست یافتنی باشند: درست است رویاها به ما انگیزه میدهند ولی اهداف باید حقیقی باشند تا موجب سرخوردگی و ناامیدی ما نشوند.
دلیل داشته باشند: هنگام نوشتن اهداف، در جلوی هر هدف در زندگی از خود بپرسید چرا و پاسخ دهید. تا زمانی که دلیلی برای آن اهداف وجود نداشته باشد، امکان رسیدن به آنها نیز وجود ندارد.
محدود به زمان: تعیین یک زمان مشخص برای رسیدن به هدف، کمک میکند تا تمرکز و تعهد خود را بیشتر کنید. این به شما انگیزه میدهد تا برنامهریزی کنید و به سمت هدف پیش بروید.
متعادل: هدف باید متعادل باشد و در تعادل با سایر جنبههای زندگی شما قرار بگیرد. باید به جوانب مختلف زندگی اهمیت بدهید و به موفقیت در همه این جوانب دست یابید.
الهام بخش و مرتبط با ارزشهای شخصی: هدف شما باید با ارزشها و آرزوهای شخصیتان هماهنگ باشد. باید شما را الهام بخشیده و به شما انگیزه بدهد تا به آن دست یابید.
قابل تعقیب: هدف باید چالشی باشد و شما را به تلاش بیشتر ترغیب کند. انتخاب هدفهایی که شما را به رشد و پیشرفت تشویق میکنند، میتواند به شما کمک کند تا بهترین خود را بیاورید.
انعطاف پذیر: هدف باید انعطاف پذیر و قابل تغییر باشد. در صورت نیاز، میتوانید هدف را تغییر دهید یا آن را به روز کنید تا با تغییرات شرایط مطابقت داشته باشد.
زمانبندی داشته باشد: اهداف را به سه دسته تقسیم کنید: کوتاه مدت برای یکسال، میان مدت برای سه سال و بلند مدت برای اهدافی که برای دستیابی به آن 3 سال یا بیشتر وقت نیاز دارید. باید به شما یادآوری کنم فقط 5 درصد از جمعیت جهان برای خود هدف تعیین میکنند اگر شما هم جزو این 5 درصد هستید همین حالا شروع به نوشتن اهداف ، نقشه راه زندگی خود و برنامه ریزی کنید. همچنین شرکت در دورهها و همایشهای دکتر علی میر صادقی میتواند به شما در یافتن ماموریت زندگی، اهداف و ارزشهای زندگیتان کمک کند.
نتیجه گیری
از آنجا که تعیین هدف در زندگی مسئله ای حیاتی به شمار میرود پس انسان موظف است برای رسیدن به کمال وجودی خود، قدم هایی در راستای تعیین هدف در زندگی بردارد تا از بیهوده زیستی در امان باشد. بنابراین، تعیین اهداف در زندگی مهمترین اقدامی است که میتوانید برای رسیدن به رضایت از زندگی داشته باشید. و به صورت مؤثر تری به دستیابی به رویاها و آرزوهایتان بپردازید.
پرفروشترین رمان کشور (کتابراه)
ستایش شده توسط دو تن از نویسندگان بزرگ جهان
ترجمه شده به دو زبان عربی و انگلیسی مطالبی که ممکن است به آن علاقه داشته باشید